«حسین مسرت» پژوهشگر تاریخ و فرهنگ یزد در هشتادوپنجمین سالروز مرگ شهادتگونه فرخی یزدی، با بیان اینکه بسیاری از من در رابطه با دوخته شدن یا نشدن دهان فرخی سوال میکنند، گفت: از آقای مرتاضیه که در آن زمان از کارمندان وزارت کشور و اهل محلهی گازرگاه یزد (محلهی فرخی یزدی) بود و حدود ۳۰ سال از درگذشتش میگذرد، در خصوص دوخته شدن دهان فرخی یزدی سوال کردم و ایشان پاسخ داد: بله! فرخی یزدی زمانی که در زندان بوده با خون لبانش، شعرهایش را بر روی دیوار زندان مینویسد.
مسرت ادامه داد: بعد از آن خاطراتی از اهالی شهربابک پیدا میشود که در کتاب خانم «زهرا موسایی» چاپ شده است و در آن کتاب نیز جریان دوخته شدن دهان فرخی و کتک خوردن او روایت میشود و زمانی جلالی در آلمان از خاطراتش با فرخی یزدی مینویسد و در آنجا به جای آثار دوخته شدن لبان فرخی اشاره میکند و البته شعر فرخی خود نیز گواه این موضوع است:
شرح این قصه شنو از دو لب دوختهام/ تا بسوزد جگرت بهر لب دوختهام
رضا سخندان، عموزادهی فرخی یزدی نیز در مستندی که برای فرخی یزدی ساخته شده گفته بود: «زمانی که لبان فرخی را دوختند مادرش او را در آغوش گرفته و به لبهای پر از خون او بوسه میزند.»
ساخت مدرسهای به یاد فرخی یزدی
«محمود رشیقی فیروزآبادی» عضو هیاتامنای خانه موزه فرخی یزدی و از دوستان خانوادگی او است، در پیامی که برای آیین نکوداشت فرخی یزدی ارسال کرده بود، گفت:
مرحوم فرخی روزنامههای «طوفان» و «طوفان ادبی» هفتگی را برای پدرم که از دوستان نزدیک او بود، میفرستاد و من در سن ۱۴ سالگی اولین دیوان فرخی یزدی که به دستم رسید را با علاقه خواندم و بسیاری از اشعار آن را حفظ کردم که هنوز هم در خاطر دارم.
وی افزود: پدرم دیوان را مطالعه کرد و گفت چند شعری که من به یاد دارم در دیوان فرخی یزدی نیست و من ایشان را ترغیب میکردم که این اشعار را برای من بخواند و آنها را یادداشت میکردم، در سال ۱۳۳۶ که برای ادامهی تحصیل به دبیرستان ایرانشهر یزد رفتم و با «مرحوم دکتر کاظم اسلامیه» مدیر هفتهنامه طوفان یزد آشنا شدم و به ایشان گفتم که مقداری از اشعار فرخی که در دیوانشان نیست را دارم.
رشیقی ادامه داد: ایشان از من خواستند که برای مطالعهی این اشعار و روزنامهها را در اختیار ایشان بگذارم و من این کار را انجام دادم، دانشجو شدم و به مشهد رفتم و بعد از چند سال به فکر روزنامهها و اشعار افتادم سراغ دکتر اسلامیه را گرفتم که گفتند ایشان فوت کردهاند، نهایتا ۲ قصیده از مرحوم فرخی یزدی بین کاغذ های من پیدا شد و در کتاب کنگره بزرگداشت فرخی یزدی و دیوان فرخی یزدی به همت آقای حسین مسرت چاپ شد.
عضو هیات امنا خانه موزه فرخی یزدی و از دوستان خانوادگی در ادامه این پیام گفت: حدود ۱۲ سال پیش در روزنامه اطلاعات خواندم که شهرداری تهران تصمیم دارد زندان قصر که در آنجا شخصیتهای زیادی از جمله شادروان فرخی یزدی زندانی بودند را بازسازی کند و به عنوان باغموزه قصر در اختیار مردم ایران قرار دهد، نامهای به شورای شهر تهران نوشتم تا این مجموعه به نام فرخی یزدی نامگذاری شود و من هم متعهد میشوم که مجسمهای از او ساخته و به این موزه اهدا کنم.
رشیقی ادامه داد: اما شورای شهر در جواب به من گفت به دلیل اینکه مشاهیر و شخصیتهای زیادی در این زندان هستند نمیتوان تنها به نام فرخی یزدی نامگذاری کرد لذا تالاری که در این مجموعه در حال ساخت است را به نام ایشان نامگذاری میکنیم و بالاخره این تالار با تلاشهای زیاد به نام فرخی یزدی نامگذاری شد.
وی افزود: مجسمهای از فرخی یزدی را به این موزه اهدا کردم که هماکنون در سلول او در باغموزه زندان قصر تهران قرار داده شده است و همچنین با کمک تعدادی از بستگان و دوستان، مستند کوتاهی را از فرخی یزدی تهیه کردیم که ساخت آن حدود ۲ سال طول کشید و این مستند، اولین مستند فرخی یزدی شد.
عضو هیاتامنای خانه موزه فرخی یزدی اظهار داشت: منزل فرخی یزدی در محلهی گازرگاه که متعلق به رضا سخندان عموزادهی فرخی است را با موافقت ایشان به اداره کل میراث فرهنگی واگذار کردیم، این منزل در سال ۱۳۹۸ به عنوان خانه موزه فرخی بازسازی شد و من نیز هزار جلد کتاب به این خانه موزه اهدا کردم و اکنون نیز در حال ساخت مدرسهای به نام فرخی یزدی هستم که در سالهای آینده به بهره برداری میرسد.
میرزا محمد فرخی یزدی شاعر، روزنامهنگار و آزادیخواه دوران مشروطیت در ۱۲۶۸ هجری خورشیدی، در یزد چشم به جهان گشود. او به یادگیری ادبیات فارسی و مقدمات عربی پرداخت و دوران تحصیل را در مکتب خانه گذارند.
فرخی یزدی در اواخر ۱۳۲۸ خورشیدی به تهران کوچ کرد و در آنجا مقالات و اشعار مهیجی را دربارهی آزادی منتشر کرد. وی در جریان جنگ جهانی اول، رهسپار بغداد و کربلا شد، در آنجا تحت پیگرد انگلیسیها قرار گرفت.
محمد فرخییزدی از جمله شاعران عصر مشروطه به شمار میرفت که در محتوابخشی به اشعار فارسی همت گماشت، او در غزل سیاسی سرآمد شاعران معاصر خویش بود و با تحولی که در محتوای غزل فارسی و مضامین عاشقانه آن به مفاهیم سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایجاد کرد، طلایه دار حرکتی نوین در شعر فارسی شد. میرزا محمد فرخی یزدی در ۱۳۱۸ خورشیدی در زندان چشم از جهان فروبست.