رژیم اسرائیل از ابتدای جنگ غزه تا به امروز، ادعاهای مختلفی را مطرح کرده است. به عنوان مثال در همان ساعات ابتدایی اجرای عملیات طوفان الاقصی در هفتم اکتبر، اسرائیل مدعی شد که نیروهای حماس اقدام به سر بریدن برخی نوزادان ساکن در شهرکهای اسرائیلی و یا تجاوز به زنان این مناطق کرده اند. ادعاهایی که اندکی بعد از سوی خبرنگاران و رسانههای مختلفی که آنها را بازتاب داده بودند، رد شد و حتی خودِ ارتش اسرائیل نیز دو ادعای مذکور را تکذیب کرد.
در ادامه نیز ادعاییهای از این دست طرح شد که مثلا ارتش اسرائیل و مقامهای ارشد سیاسی اسرائیلی بارها ادعا کرده اند که توانسته اند جنبش حماس و شبکه تونلهای زیرزمینی آن را تا حد زیادی ضعیف کرده و از کار بیندازند. این در حالی است که جدیدترین ارزیابیهای نهادهای اطلاعاتی آمریکا حاکی از این هستند که حماس هنوز هم از قابلیتهای عملیاتی قابل توجهی برخوردار است و اسرائیل تا شکست قطعی حماس راهی طولانی را در پیش دارد.
در عین حال، نشریه “نیویورک تایمز” نیز به تازگی در گزارشی به نقل از منابع آگاه اعلام کرده که شبکه تونلهای زیر زمینی حماس در نتیجه حمله اسرائیل به نوار غزه، نهایتا چیزی در حدود ۲۰ تا ۴۰ درصد و با شدت و ضعفهای مختلف، آسیب دیده است. درست بودنِ این قبیل ادعاها را میتوان از تشدید تحرکات طرفهای غربی به ویژه فرانسویها و آمریکاییها، در قالب برگزاری نشست پاریس متوجه شد. برونداد نشست مذکور یک پیشنهاد برقراری آتشبس بوده که البته حماس به تازگی دیدگاه و نظر خود را در قالب آن مطرح کرده و تاکید نموده که آتش بس دائم باید برقرار شود و روند انجام کار نیز بایستی در سه مرحله که هرکدام ۴۵ روز به طول میانجامد صورت گیرد.
این موضوع سبب شده تا برخی نشریات اسرائیلی به صراحت به این نکته اشاره کنند که به نظر میرسد که مدیریت جنگ غزه و روندهای آتی آن به دست جنبش حماس است و نه اسرائیل.
با این همه، به تازگی رژیم اسرائیل ادعای تازهای را علیه ایران مطرح کرده که در نوع خود جای تامل و بررسی دارد. ارتش رژیم اشغالگر قدس مدعی شده که به اسنادی در مناطق شمالی غزه از جنبش حماس دست یافته که بر اساس آنها، ایران در فاصله میان سالهای ۲۰۱۴ تا ۲۰۲۰، چیزی در حدود ۱۵۴ میلیون دلار کمک مالی را به صورت مستقیم به جنبش حماس و رهبران آن در نوار غزه اعطا کرده است.
تنها اندکی پس از طرح این ادعا، حماس با صدور بیانیهای، این قبیل ادعاهای اسرائیل را مضحک توصیف کرد و غیرواقعی خواند. با این همه، آنچه اخیرا ارتش اسرائیل در مورد کمک مالی ایران به حماس ذکر کرده، در نوع خود حامل ۴ پیام عمده و محوری است که توجه به آنها ضروری به نظر میرسد.
اول، تنها اندکی پس از طرح ادعای اخیر اسرائیل علیه ایران، بسیاری این پرسش را مطرح کرده اند که چطور میشود که اسرائیل به اسناد محرمانه مالی جنبش حماس دست پیدا میکند، اما نمیتواند اسرای خود را در نوار غزه حتی با بکارگیری شمار قابل توجهی از نیروهای ویژه و زبدهاش، پیدا کند و آنها را آزاد کند. پیش از این اسرائیلیها مانور گستردهای را در این رابطه میدادند که کماندوهای اسرائیلی و یا اعضای تیپ گولانی ارتش اسرائیل، خیلی زود میتوانند با استفاده از زور، اسرای اسرائیلی را که در کنترل حماس هستند، آزاد کنند.
با این حال، تاکنون نه تنها حتی یک اسیر اسرائیلی با استفاده از زور آزاد نشده بلکه بر اساس دادههای رسمی، ۳۲ اسیر اسرائیلی در نتیجه بمبارانهای خودِ ارتش اسرائیل کشته شده اند و ۳ اسیر اسرائیلی نیز با گلوله مستقیم نظامیان اسرائیلی جان باخته اند. معادلهای که یک رسوایی بزرگ را برای اسرائیل تداعی میکند و حاکی از توان قابل توجهِ اطلاعاتی گروههای مقاومت فلسطینی است.
حال در این فضا، اینکه اسرائیل مدام ادعا میکند که منابع مالی حماس را توقیف کرده و یا به اسناد محرمانه مرتبط با آن دست پیدا میکند، چندان واقع بینانه نیست.
دوم اینکه اسرائیلیها سال هاست که در قالبهای مختلف، علیه ایران دست به سندسازی میزنند. شاید نقطه اوج این تلاشها را بتوان در قالب پرونده هستهای کشورمان مشاهده کرد. در این راستا، اسرائیلیها بارها اسناد و مدارک جعلی را به آژانس بین المللی انرژی اتمی تحویل داده اند و از این طریق سعی داشته اند که تصویری امنیتی و غیرواقعی را از برنامه اتمی ایران به آژانس و دیگر کشورهای دنیا ارائه کنند.
از این رو، چندان عجیب نیست که در مورد ادعای اخیر ۱۵۴ میلیون دلاری خود علیه ایران نیز پرده جدیدی از این سندسازیها را در دستورکار داشته باشند.
سوم اینکه کمتر کسی تردید دارد که ارتش اسرائیل در جنگ غزه با بن بست رو به رو شده است. ارتش اسرائیل همان ارتشی است که در سال ۱۹۶۷، چند ارتش عربی را ظرف شش روز شکست داد با این حال در مقابله با جنبش حماس بیش از چهار ماه است که در باتلاق جنگ غزه گرفتار شده است. موضوعی که به یک سرافکندگی بزرگ برای اسرائیلیها تبدیل شده است. در این شرایط، نتانیاهو نخست وزیر صهیونیستها به تازگی اعلام کرده که با قوای نظامی محدود نمیتواند به شهر رفح در جنوب نوار غزه حمله کند.
در این بحبوحه، فشارهای قابل توجهی از سوی خانوادههای اسرا و سربازان کشته و مجروح شده اسرائیلی و البته فعالان اقتصادی و تجاری صهیونیست و همچنین لیبرالهای اسرائیلی به نتانیاهو وارد میشود تا جنگ غزه را هر چه سریعتر خاتمه دهد. بگذریم که موضع بین المللی اسرائیل نیز تا حد زیادی مخدوش شده است. حال در این فضا، کاملا طبیعی است که اسرائیل با بحران کسب دستاورد رو به رو باشد و سعی کند تا برگهای برندهای را برای خود رو کند.
این موضوع میتواند در قالب طرح ادعاهای مختلف در بحبوحه جنگ غزه رنگ واقعیت به خود بگیرد. ادعای اخیر صهیونیستها علیه ایران نیز میتواند در همین قالب و چهارچوب معنا و مفهوم پیدا کند.
در نهایت چهارم اینکه حتی اگر از دریچه صهیونیستها هم بخواهیم به ماجرا بنگریم و به ادعای اخیرشان مبنی بر اعطای ۱۵۴ میلیون دلار کمک مالی از سوی ایران به جنبش حماس بنگریم، باید این نکته را مد نظر داشته باشیم که خودِ رژیم اسرائیل سالانه ۳.۸ میلیارد دلار کمک مالی ثابت را از دولت آمریکا دریافت میکند که البته در بحبوحه جنگ غزه این کمکها تاکنون به چیزی بیش از ۱۴ میلیارد دلار افزایش پیدا کرده است. کمکهایی که در یک بازه زمانی کوتاه مدتِ چند روزه و نه مثلا ظرف ۶ سال به اسرائیل تخصیص داده شده اند.
از این رو، کمک ۱۵۴ میلیون دلاری ایران به حماس ظرف شش سال، تقریب ۱۵۰ برابر کمتر از کمکهای اعطایی آمریکا به اسرائیل در یک بازه زمانی چند روزه است. گذشته از آن اساسا مقاومت ملت فلسطین در برابر تجاوز و اشغالگری اسرائیل، یک مقاومت مشروع است و قاعدتا حمایت از آن نیز کاملا انسانی و مشروع قلمداد میشود.
در حقیقت، از هر منظر که بنگریم، حتی اگر ادعای اخیر اسرائیل علیه ایران را درست نیز تصور کنیم، با توجه به موضع و جایگاه رژیم اشغالگر قدس در رابطه با ملت فلسطین، اقدامِ ایران نه یک حرکت نامشروع، بلکه اقدامی انسانی است و البته که در قالب معادلات مرتبط با ایجاد بازدارندگی و توازن علیه صهیونیستها نیز معنا و مفهوم خاصی را پیدا میکند.