محمد صادق جوادیحصار، فعال سیاسی در مطلبی با عنوان «ایران نباید فرصت مذاکره مستقیم را از دست بدهد» در روزنامه اعتماد نوشت: ترامپ مانیفست بنیادینی برای خود دارد و آن اینکه «من باید همیشه تیتر یک خبرهای جهان باشم!» برای اینکه تیتر یک باشد نیز هر کاری از او ساخته است. یک روز ممکن است بگوید من با آقای پزشکیان دست داده، با او دوستی خواهم کرد و با دولت ایران از در آشتی در خواهم آمد و روز دیگر ناگهان اعلام کند چون منافع من تامین نمیشود از این کار استنکاف میکنم و فشار حداکثری را وارد میسازم!
مهم این است که حرف و سخن و شخصیت او همواره در منظر افکار عمومی جهانیان در صدر باشد. امریکاییها شعاری قدیمی دارند که مبتنی بر آن میگویند، «امریکا اول». اما شعار واقعی ترامپ این است که «ترامپ اول»! او میخواهد بگوید من در صدر مسوولان جهان، در اوج قدرتهای جهان و بر بلندای شخصیتهای جهان هستم. اگر این بخش از شخصیت جاهطلب و هژمونیخواه ترامپ را کنار گذاریم به شرایط، مشکلات و اقتضائاتی میرسیم که او و امریکا با آنها دست به گریبان هستند. برخی از این گزارههای مهم این است که ترامپ به رغم همه شوآفهایی که انجام میدهد میداند که دستگاه دیپلماسی، دستگاه قضایی و دستگاه سیاستورزی امریکایی بسیار بیرحمتر از آن است که بخواهد تسلیم جاهطلبیهای تام و تمام او بشود.
به همین دلیل این ساختارها در تلاشند ترامپ را به هر طریقی زمینگیر کنند تا جریان رقیب بتواند از او باج بگیرد و نوعی توازن در قدرت شکل بگیرد. به همین دلیل است که ترامپ دوست دارد بگوید، پروژهای که جمهوریخواهان و دموکراتهای امریکایی نتوانستند انجام دهند، او میتواند به ثمر برساند! یعنی ایران را در حوزه دیپلماسی هستهای و سیاستهای اتمی، مجبور به اعتراف و شفافسازی کند. به زعم خود ایران را مجبور کند پای میز مذاکره آمده و آنچه که ترامپ در مورد ساخت بمب اتم میگوید را بپذیرد. این ادعای بیپایه و اساس که ایران دنبال سلاح هستهای است سالهاست که از سوی مقامات مختلف غربی مطرح میشود و هر اندازه ایران بیشتر انکار میکند و اسناد و مدارک بیشتری برای صلحآمیز بودن دانش هستهای خود ارایه میکند، باز هم آنها ادعای خود را پیگیری کرده و بر روی آن اصرار میکنند. آنها کاری با این واقعیت ندارند که ایران قصد دارد سلاح هستهای داشته باشد یا نه؟
اما به این بهانه نیاز دارند تا ایران را تحت فشار قرار داده و افکار عمومی امریکا و اروپا را قانع کنند که چنین تهدیدی وجود دارد. بنابراین در پناه چنین تهدیدی این ایده را پیش میبرند که نیاز است از روشهای نامتعارف، غیر معقول و غیرمنطقی استفاده شود تا ایران مجاب به اجرای سیاست جهانی شود. از سوی دیگر تصور امریکاییها به ویژه ترامپ این است که وضعیت عمومی ایران به گونهای است که میتوان ایران را به پذیرش پارهای خواستههای غیرمنطقی مجبور کرد. البته این هنرمندی ایرانیها خواهد بود که برای دستیابی به خواستههای خود یعنی تصویب fatf و حل مشکلات مرتبط با نظارتهای مالی بینالمللی، به گونهای رفتار نکنند که امریکا از این دریچه بتواند فشاری و اتهامی را متوجه ایران کند. فکر میکنم ترامپ دچار نوعی توهم ابرمرد بودن یا سوپرمن بودن شده است.
مثلا اینکه اعلام میکند کانادا و جزایر گرینلند و… باید به امریکا ملحق شوند این امر را بر او مشتبه میکند که آدم خاص و ویژهای است. فکر میکنم هوشمندی و تحرکات دیپلماتیک خوبی که ایران شروع کرده و امریکا را دچار دستپاچگی سیاسی کرده نهایتا شرایطی را ایجاد میکند که ایران بتواند از فرصتهای موجود ظرفیتی را برای کاهش مشکلات مردم و بهبود شاخصهای اقتصادی و راهبردی خود بیابد. ایران نباید از این فرصتهای ارتباطی به سادگی عبور کند و باید تلاش کند در میدان دیپلماسی و مذاکره، منافع ملی خود را محقق کند.