در سال ۱۹۷۴ قحطی ویرانگری بنگلادش را فراگرفت. یکی از اقتصاددانان بانک جهانی که در آن سالها از نواحی غربی بنگلادش دیدن کرده بود، شرایط آنجا را مثل «صبح بعد از یک حمله هستهای» توصیف کرد. اما کمتر از یک دهه بعد، کمپین دولتی برای جذب سرمایهگذاری خارجی نتیجه داد و بنگلادش از یک اقتصاد متکی بر کشاورزی به یک قطب صنعتی تبدیل شد.
تولید نساجی و پوشاک، جرقه یک بازگشت اجتماعی و اقتصادی معجزهآسا را برای بنگلادش زد، بهطوری که امروز کشورهای در حال توسعه سعی دارند از آن تقلید کنند. تحول بنگلادش و روی آوردن آن به سیاستهای بازار-محور، که خصوصیسازی صنایع و آزادسازی تجارت را دربرمیگرفت، به جهش صادرات لباس منجر شد. تولید تیشرت، شلوار و پلیورهای نخی تبدیل شد به موتور رشد بنگلادش و نقطه عطفی در اقتصاد این کشور. در طول ۱۰ سال گذشته، بنگلادش به ۳۵امین اقتصاد بزرگ دنیا تبدیل شده و با اشتغالزایی برای میلیونها شهروند خود، نرخ فقر را نصف کرده است. در دهه قبل از شروع پاندمی کرونا، اقتصاد بنگلادش رشد سالانه ۷ درصدی داشت و تولید ناخالص داخلی (GDP) سرانه، به حدود ۲۵۰۰دلار رسید که حتی از هند همسایه هم بیشتر بود.
فاز بعدی در صنعت لباس
خیلی از کشورهای فقیر، بهویژه اقتصادهای آفریقایی این روزها به این سابقه بنگلادش غبطه میخورند. درست است که نمیتوان نسخه واحدی برای همه پیچید، اما کشورهایی که نیروی کار زیاد و کمهزینه، منابع تجدیدپذیر فراوان و توافقنامههای تجارت ترجیحی دارند، بیشترین ظرفیت را برای ایجاد نسل بعدی قدرت نساجی و پوشاک دنیا در اختیار دارند. و برخلاف بنگلادش، آفریقا دارای مزیت اضافهای است: تولید بومی پنبه. برای مقایسه، باید گفت در سال ۲۰۲۲ بنگلادش ۲۰درصد کل تیشرتهای نخی صادراتی دنیا به ارزش ۹ میلیارد دلار را تولید کرده بود. این در حالی است که کمتر از ۲درصد پنبهای را که روی آن برچسب «ساخت بنگلادش» خورده، پرورش داده بود.
شاید یک تصادف خوشحالکننده این باشد که علاقه آفریقا به توسعه صنعت لباس، همزمان شده با جاهطلبی بنگلادش برای تنوعسازی تولید و وابسته نبودن به یک بخش واحد. هدف نهایی بنگلادش این است که تا سال ۲۰۴۱ به یک کشور پردرآمد تبدیل شود. در حال حاضر، ۸۴درصد درآمدهای صادراتی این کشور به تنهایی از صنعت پوشاک تامین میشود. این اتفاق، به لطف سیاست موفق صنعتی شدن رخ داده که مثلا امکان واردات ماشینآلات بدون عوارض گمرکی را در مناطق صادراتی، یا امکان مذاکره در مورد توافقنامههای تجارت ترجیحی با آمریکا و اروپا را فراهم کرد.
این استراتژی، به شکلگیری یک بخش پیچیده پوشاک منجر شد که چهار میلیون نفر را در بیش از ۳۵۰۰ کارخانه به کار گرفته و منجر به صادرات کالا به ارزش ۴۳ میلیارد دلار به ۱۶۷ کشور مختلف شده است. برش، دوخت و مونتاژ لباس کار سخت و خستهکنندهای است و مدلهای رشد صادرات-محور که به نیروی کار ارزان متکی هستند، برای همیشه ماندگار نیستند. از بسیاری جهات، وقت آن رسیده که بنگلادش از تولید آماده پوشاک عبور کند – همان کاری که بسیاری از کشورها در گذشته انجام دادهاند – و به زنجیره ارزش بزرگتر و صنایع پیچیدهتری بپیوندد که فرصت و ثروت بیشتری ایجاد میکنند.
رشد پایدار
بنگلادش جامعیت و فراگیری را در قلب موفقیت اقتصادی خود قرار داده است. برنامههایی مانند «کار بهتر» و «برابری جنسیتی و بازدهی» که در نتیجه همکاری بین شرکت مالی بینالمللی (IFC) و سازمان بینالمللی کار ایجاد شده، شرایط کاری را در کارخانهها بهبود بخشیده و تنوع جنسیتی را هم بهتر کرده، بهطوری که فرصتهای مدیریتی برای زنان هم فراهم شده است. اثر اجتماعی این اتفاق بسیار عمیق است. سه چهارم زنان بنگلادشی در حال حاضر باسوادند و در مقایسه با کشورهای همسایه در منطقه، احتمال بیشتری وجود دارد که تحصیلات بالاتر، مشاغل پردرآمدتر و فرزندان سالمتر داشته باشند. مزیتهای اجتماعی و پایداری توسعه، با دریافت کمی کمک از جامعه بینالملل، به خوشه بعدی کشورهای تولیدکننده پوشاک منتقل خواهد شد. قبلا شاهد این الگوی توسعه بودهایم.
داستان خود بنگلادش، همینطوری شروع شد. در سال ۱۹۷۸ شرکت تولید لباس بنگلادشی «دش» (Desh Garments) و شرکت دوو کره جنوبی، یک قرارداد تولید مشترک امضا کردند. شرکتهای کرهای از صنعت نساجی و پوشاک فراتر رفته بودند. آنها متوجه شدند که نیروی کار ارزانتر بنگلادش به آنها کمک میکند با ایجاد برندهای لباس ارزانتر، دسترسی بینالمللی خود را گسترش دهند و همزمانبرتوسعه صنایع متنوعتر، پیچیدهتر و با ارزش بالاتر متمرکز شوند. این یک توافق برد-برد بود. GDP بنگلادش از ۱۸ میلیارد دلار در سال ۱۹۸۰ به ۴۶۰ میلیارد دلار در سال ۲۰۲۲ افزایش یافت و این کشور حالا در میان مهمترین صادرکنندگان نساجی و لباس دنیا قرار دارد.
حالا IFC میخواهد به تسریع تحول بزرگ صنعتی بعدی کمک کند. این تکامل چشمش به سمت آفریقاست؛ جایی که شرایط برای صنعتی شدن پایدار و جامع فراهم است. کشورهایی مثل کنیا، مصر، غنا، اتیوپی، ماداگاسکار و…، برای بازارها و کسب و کارهای آمریکایی، دسترسی بدون عوارض گمرکی فراهم کردهاند و به بخشی از زنجیره تامین برندهای تامی هیلفیگر، یونیکلو، چیلدرنز پلیس (Children’s Place)، کلوین کلین و والمارت تبدیل شدهاند. در مراکش که فاصله کمی با اروپا دارد، یکسری شرکتها، برای برندهایی مثل زارا لباس تولید میکنند تا بازار اروپا را تامین کند. IFC برای پشتیبانی از این تحول تاریخی در زنجیره تامین، در ژوئن ۲۰۲۳ تعدادی از تولیدکنندگان آفریقایی را به بنگلادش و سریلانکا آورد تا فرصتهای مشارکت تولید فرامنطقهای را تبیین کند. آفریقا آماده سرمایهگذاریهای بیشتری است که میتواند توسعه اقتصادی پایدار، منعطف و سودآور را رقم بزند.