به گزارش خبر فوری، تحلیل ها درباره جنگ غزه و امکان حمله زمینی اسرائیل به فلسطین ادامه دارد. محمد فرج، تحلیلگر المیادین در تحلیل و گزارش اخیرش به این موضوع پرداخته است.
در زیر، خلاصه ای از این گزارش ارائه می کنیم.
درس هایی که اسرائیل از جنگ ۳۳ روزه نگرفت
بمباران هوایی نوار غزه ادامه دارد و متوقف نمی شود. در منطق بمباران هیچ استانداردی وجود ندارد که بتوان آن را تعریف کرد. تنها انتقام و جنون است که دیده می شود و با هواپیماهای جنگی و گلولههای مختلف به مدرسه، خانه، بیمارستان و … پرتاب می شود. اما جنون به تنهایی برای تعیین نتیجه جنگ کافی نیست. در 7 اکتبر، پس از شروع عملیات «طوفان الاقصی»، اسرائیل یک هدف برای خود تعیین کرد: نابودسازی غزه و حماس. اما به نظر می رسد این هدف قابل تحقق نیست.
اسرائیل هنوز درس های جنگ ژوئیه را فرا نگرفته است. پس از اجرای عملیات حزب الله در سال 2006، حملات به لبنان بلافاصله آغاز شد و “اسرائیل” 3 هدف را تعیین کرد که تا به امروز محقق نشده است: از بین بردن قدرت نظامی حزب الله قبل از رسیدن ایران به آستانه قدرت هسته ای و بازیابی اعتبار و قدرت نیروی بازدارنده اسرائیل در شمال و تضعیف قدرت سیاسی حزب الله در داخل مرزهای کشور لبنان. اما پس از اینکه اسرائیل نتوانست به سه هدف در جنوب لبنان دست یابد، حالا می خواهد در غزه به این اهداف برسد. اما آیا می تواند؟
بعید است اسرائیل در این هدف موفق شود. این به دو دلیل است: اول این که دستیابی به این هدف مستلزم یک عملیات زمینی موفقیت آمیز است تا مقاومت فلسطین و زیرساخت های آن را از نظر نظامی نابود کند، و همچنین محتاج اقدامات سریع بوروکراتیک و سیاسی برای جایگزینی سیاسی حماس است که این هم ممکن نیست.
مشکل بزرگ اسرائیل در حمله زمینی به غزه
اگر نیروهای اشغالگر قدس پس از استفاده از تمام توان هوایی خود برای بمباران ساختمان ها و کشتار غیرنظامیان، توانسته باشند بخشی از ابهت و قدرت خود را حفظ کنند، در صورت وارد شدن به عملیات زمینی همان یک مقدار ابهت باقیمانده را از دست خواهند داد. ناظران و تحلیلگران از ناتوانی نیروهای اشغالگر در جنگ در مسیرهای طولانی، مخفی و پیچیده تونل ها و مقابله با تله ها و کمین هایی که ممکن است در انتظار آنها باشد، گفته اند. علاوه بر این، فشارهای بین المللی برای متوقف کردن تجاوز افزایش یافته و با حمله زمینی بیشتر هم خواهد شد.
هنگامی که نتانیاهو با سربازان اشغالگر دست داد و از آنها در مورد آمادگی آنها برای ورود به غزه سوال کرد، چهره آنها نشانه هایی از ترس و سردرگمی را نشان می داد. ما در مورد نسل جدیدی از نیروهای پیاده نظام اسرائیلی صحبت می کنیم که برخی از آنها یک تجربه جنگ زمینی را هم ندارند و برخی دیگر تنها شاهد یک میدان نبرد جدی بوده اند.
علاوه بر مشکلات فنی در جنگ زمینی، اسرائیل قادر به ایجاد تغییرات اداری در غزه نیست و نمی تواند با فرض نابودی حماس سیستم جدیدی را جایگزین آن کند. اینها همه نشان می دهد که اسرائیل مشکلی جدی در جنگ زمینی خواهد داشت.
آمریکا در کنار اسرائیل خواهد ایستاد؟
اسرائیل برای ورود به جنگ زمینی مردد است و بیم آن را دارد که ناگهان خود را در بحبوحه یک جنگ منطقه ای چند جبهه ای بیابد. محاسبات اسرائیل در این زمینه بر دو شاخص متمرکز است: (1) حمایت آمریکا از هرگونه رویارویی احتمالی (2) محدودیت های هماهنگی در سطح محور مقاومت و امکان گشودن جبهه های جدید به ویژه از سمت شمال.
برخی شاخص ها از میزان حمایت آمریکا از اشغال غزه و جنگ زمینی و هوایی پرده برداری می کنند. از جمله:
(1) انتقال ناو هواپیمابر جرالد فورد به شرق مدیترانه که مجهز به سپر موشکی است.
(2) ایالات متحده تمرکز خود را بر مساله اسرائیل و فلسطین گذاشته و بلینکن سفرهای مختلفی به “اسرائیل”، اردن، مصر، عربستان سعودی و قطر داشته است.
(3) رئیس جمهور ایالات متحده خیلی زود در مورد این موضوع اظهار نظر کرد. واکنش او و حمایت از اسرائیل حتی سریعتر از واکنش نیکسون به شروع جنگ اکتبر 1973 بود.
(4) تخصیص 2000 سرباز آمریکایی توسط پنتاگون برای حمایت از تهاجم زمینی اسرائیل به غزه، نظارت بر نیروهای آمریکایی حاضر در خاورمیانه و … .
“اسرائیل” به دنبال حمایت محدود آمریکا نیست، بلکه به دنبال جذب حمایتی مشابه آنچه در اکتبر 1973 افتاد، است. اسرائیل امیدوار به حضور نزدیک به ۱۵۰ هزار سرباز آمریکایی است. اما این حمایت با محدودیتهای امپراتوری رو به زوال آمریکا ناممکن شده است. برخی از این محدودیت ها از این قبیل اند:
(1) از زمان باراک اوباما تا کنون تعداد نیروهای آمریکایی در منطقه کاهش یافته است و این را گزارش های وزارت دفاع آمریکا نیز تایید می کند.
(2) ایالات متحده مدت ها است گفتوگوهای امنیتی مختلفی در منطقه با هدف ایجاد «ناتوی عربی» راه انداخته و از این طریق، به دنبال یک فرمول امنیتی جدید است. امریکا دنبال خاورمیانه ای بود که توسط “اسرائیل” رهبری شود و منافع ایالات متحده را تامین کند. این مساله با بروز جنگ های اخیر، تعلیق شد و آمریکا نتوانست به خواسته خود برسد.
(3) آمریکا در دو جبهه در حال جنگ است. یکی در اوکراین مقابل روسیه و دیگری در تایوان مقابل چین. آیا ایالات متحده میتواند سه جنگ را با هم دنبال کند؟
(4) باید به بحران انرژی و پیامدهای آن، بهویژه بر متحدان اروپایی آمریکا، توجه کرد. نبرد در خاورمیانه می تواند این بحران را بزرگتر کند. این مساله، ایالات متحده را وادار میکند تا از سناریوی جنگ منطقهای فراگیر اجتناب کند. با توجه به وضعیت جهانی انرژی، در صورت وقوع چنین جنگی، به نظر نمیرسد ایالات متحده قادر به حمایت کامل از «اسرائیل» باشد.
هدف و دورنمایی که کوچک می شود
چه اسرائیل گزینه تهاجم زمینی را انتخاب کند چه نکند، خود را ناچار خواهد دید که دورنما و هدفی را که در جنگ برای خود در نظر گرفته، پایین بیاورد و کوچک کند.
ممکن است هدف نهایی اسرائیل به موضوع آزادسازی گروگان هایی که در دستان مقاومت فلسطین هستند، تقلیل یابد.