حسین نیازبخش- مشی سیاسی عربستان سعودی در سالهای اخیر به حیرت ناظران سیاسی منجر شده است. آل سعود که زمانی سردرمدار سلفی گرایی در جهان اسلام به حساب می آمد، در روزهایی که موج اسلام گرایی سلفی خاورمیانه را فراگرفته و سلفی ها توانسته اند بر سوریه تسلط پیدا کنند، خود را از هیاهوی جهان اسلام دور کرده و آرام آرام در حال پیشبرد سیاست اقتصادمحور جدید خود است.
سیاست عربستان سعودی چیست؟ چگونه به این سیاست دست یافته و این سیاست جدید چه منافع و خطراتی برای ریاض و همسایگانش دارد؟
تاریخ عربستان/ از سلفیسم جهادی تا انزوا و توسعه
برای پاسخ به پرسش های فوق باید مروری کلی بر تاریخ سیاست اقتصادمحور جدید عربستان داشته باشیم. آل سعود از زمان ایجاد توسط «عبدالعزیز بن عبدالرحمن» تا چند سال پیش، با اسلام گرایی پیوند داشت. اعراب حجاز همواره از اندیشه های سلفی حمایت می کرده و حامی جنبش های جهادی سنی مذهب در افغانستان، پاکستان، سوریه، فلسطین و حتی بوسنی بود.
عربستان تا سال 2020، خود را سردمدار جهان اسلام می دانست. ریاض با اقتصاد نفتی خود و درآمد سرشارش از کشورهای سنی مذهب و جنبش های جهادی آسیا و آفریقا حمایت می نمود. رقابت با ایران شیعه، دخالت در امور افغانستان و پاکستان، تبلیغ وهابیت در کشورهای آفریقایی، کمک مالی به دول مسلمان آفریقا و ائتلاف با آنها، جنگ با یمن و تشکیل ائتلاف عربی علیه حوثی ها و … از سیاست های عربستان سعودی در دهه های گذشته بود. همچنین، ریاض یک اقتصاد تک قطبی نفت محور داشت و با ایجاد یک فضای سیاسی و اجتماعی نسبتا بسته، اعطاء قدرت اجتماعی به شیوخ وهابی و ارتباط حداکثری با آمریکا، کشور خود را اداره می کرد.
از سال 2020 و بعد از تثبیت قدرت محمد بن سلمان، شرایط تغییر کرد. ولیعهد جوان که سالهای سختی را در ابتدای قدرتش از سرگذرانده بود و با پدیده شورش شاهزادگان و ماجرای قتل خاشقچی مواجه بود، بعد از تثبیت قدرت و سرکوب شاهزادگان مخالف، سیاست عربستان را تغییر داد.
مهمترین هدف بن سلمان اجرای برنامه «چشم انداز 2030» بود که در آوریل سال 2016 به تصویب رسیده بود. طبق این سند، عربستان سعودی باید تا سال 2030 به رشد اقتصادی چند ده درصدی می رسید و همزمان، فلسفه اقتصادی خود را هم تغییر می داد. طبق سند چشمانداز ۲۰۳۰ ، عربستان سعودی باید وابستگی خود به نفت را به حداقل رسانده و با تنوع بخشیدن به اقتصاد و توسعه بخشهای خدماتی مانند بهداشت، آموزش، زیرساخت، تفریحی و گردشگری درآمد ناخالص ملی خود را بالا ببرد.
بن سلمان برای تحقق اهداف چشم انداز 2030 و تغییر سیاست نفت محور به سیاست توسعه محور، سیاست خارجی عربستان را تغییر داد. او جنگ یمن را پایان داد، روابط خود با قطر و ایران را احیاء کرد و مهم تر از همه، دست از سیاست سلفی گرایی کشید و حمایت خود را از جنبش های جهادی منطقه کم کرد.
اوج این تغییر سیاست، خود را در حوادث پس از 7 اکتبر 2023 نشان داد. در حالیکه جنگ حماس و اسرائیل تمام کشورهای مسلمان منطقه اعم از ایران، لبنان، سوریه، فلسطین، عراق، قطر، اردن و … را درگیر خود کرد، عربستان سعودی که روزگاری خود را رهبر جهان اسلام می دانست، از این درگیری کناره گرفت و تا حد ممکن تلاش کرد وارد معرکه نشود.
اتفاق دیگری که پس از شیفت سیاسی عربستان در سال 2020 رخ داد، قطع ارتباط ریاض با سلفی های داخلی و خارجی بود. اخیرا، «هشام الغنام»، تحلیلگر سیاسی عرب، در یاداشتی در پایگاه اینترنتی بنیاد کارنگی به این موضوع پرداخته و ابعاد سیاست جدید عربستان سعودی را واکاوی کرده است. طبق ادعای هشام الغنام، بن سلمان با کاهش حمایت عربستان سعودی از سلفی گرایی، تلاش کرده این تصور را از بین ببرد که عربستان از گروه های افراطی حمایت می کند. وی همچنین خطرات امنیتیای را که برخی از این گروه ها ممکن است ایجاد کنند، درک کرده است، به ویژه تهدیدات علیه خود عربستان سعودی پس از تحولات عربی در سال ۲۰۱۱ و ظهور جنبشهای اسلام گرا در سراسر خاورمیانه.
الغنام در تبیین هدف این تغییر سیاست می نویسد: «کاهش حمایت از سلفیگری بخشی از یک تغییر جهت گسترده تر بود که در آن سعودی ها به دنبال تقویت روابط با کشورها یا بلوک هایی بودند که ایدئولوژی های مذهبی را اعمال نمی کردند، مانند کشورهای غربی، و به ویژه کشورهای اروپایی، یا کشورهایی با بازارهای پرسود، مانند چین. این تغییر جهت به سمت تعامل بیشتر اقتصادی و سیاسی، و دور شدن از ترویج آموزه های مذهبی، با تعهد پادشاهی برای کاهش اتکا به هیدروکربن ها مرتبط بود.»
رشد اقتصادی عربستان پس از شیفت تاریخی
تغییر سیاست بن سلمان نهایتا، به نفع اقتصاد عربستان تمام شد. اگرچه شیفت تاریخی عربستان از اقتصاد نفت محور به اقتصاد توسعه محور، در ابتدا دچار سندروم «چوب هاکی» شد (درباره این سیاست اینجا بخوانید) و درآمد ناخالص ملی آن، به علت کاهش صادرات نفت با نزول مواجه گردید، اما پس از گذشت دو سال، ناگهان ورق برگشت و از اواسط سال 2024 اقتصاد عربستان رشد کرد.
طبق داده های اطلاعاتی، بخش املاک و مستغلات عربستان سعودی در سال 2024 با دگرگونی بسیاری مواجه شده و توانسته است در راستای اهداف چشمانداز 2030 این پادشاهی عمل کند. افزودن بیش از یک میلیون خانه به عنوان بخشی از تلاش های توسعه مسکونی عربستان سعودی که با هدف دستیابی به نرخ مالکیت ۷۰ درصدی تحت چشم انداز ۲۰۳۰ هماهنگ است، بر رونق بخش املاک این کشور تاثیر قابل توجهی داشته باشد.
همچنین، ارزش سرمایه گذاری های خارجی در عربستان سعودی طی سه ماهه سوم سال جاری به ۱۶ میلیارد ریال سعودی (۴.۲۶ میلیارد دلار) رسیده که نسبت به سه ماهه قبلی، ۳۷ درصد افزایش داشته است.
همچنین، مانده سرمایه گذاری مستقیم خارجی در عربستان سعودی در مقایسه با ۷۹۱ میلیارد ریال سعودی (۲۱۰.۵۶ میلیارد دلار) در سال ۲۰۲۲ در پایان سال ۲۰۲۳ به ۸۹۷ میلیارد ریال سعودی (۲۳۸.۸ میلیارد دلار) رسید.
دادهها نشان می دهند که فعالیت های غیرنفتی عربستان سعودی در سه ماهه سوم سال 2024 و در مقایسه با سال گذشته میلادی با رشد 4.8 درصدی روبهرو شده است.
عربستان قدرتمند جهادی/ فرنکنشتاینی ترسناک!
با این حال، نباید گمان کرد که تداوم رشد اقتصادی عربستان بدون چالش خواهد بود. شکی نیست که بخشی از این چالش به خود عربستان بازمی گردد و بخشی از آن نیز به کشورهای اطراف، به خصوص ایران مربوط می شود.
بر اساس اهداف بیان شده در سند چشم انداز 2030، عربستان سعودی ظرف پنج سال به منظور بهبود شرایط آب و هوایی خود، سیستم «کارت سبز» را اجرا خواهد کرد و این سیستم می تواند به انقلاب کشاورزی در عربستان منجر شده و وضعیت لوجستیکی آن را کاملا متحول کند. نشانه های این تحول هم اکنون دیده می شود و احتمالا در آینده بیشتر هم رویت شود.
همچنین، بر اساس سند چشم انداز فوق الذکر، عربستان سعودی باید چند شرکت سهامی برای صنایع نظامی و تولید تسلیحات نظامی تولید کرده و قدرت دفاعی خود را بالا ببرد.
تحقق همین دو هدف می تواند شرایط را برای همسایگان عربستان از جمله ایران خطرناک کند. تبدیل یک عربستان نفتی به یک عربستان توسعهمحور نظامی می تواند نگران کننده باشد. خطر عربستان زمانی بیشتر می شود که درک کنیم سیاست دیپلماتیک جدید بن سلمان و عدم حمایت از اندیشه سلفی نمی تواند دائمی باشد و پس از توسعه عربستان، این سیاست می تواند به کلی تغییر کند.
تغییر مجدد سیاست خارجی عربستان حتی اگر توسط خود بن سلمان صورت نگیرد، می تواند توسط جانشینانش انجام گیرد. به عبارت بهتر، توسعه اقتصادی عربستان می تواند به ابزاری علیه بن سلمان تبدیل شده و وضعیت را برای او وخیم کند.
این مساله ای است که هشام الغنام نیز بر آن تاکید دارد. او در یادداشت اخیرش در کارنگی می نویسد: « این تغییر اساسی در موضع عربستان ممکن است هزینهزا باشد، زیرا رویکرد عربستان به اسلام ارتباط تنگاتنگی با مشروعیت داخلی و بینالمللی حکومت این کشور داشته و رهبری عربستان را مجبور می کند تعادل مناسبی بین تداوم و تغییر پیدا کند.» در واقع، عربستان پر از گروه های سلفی مختلف است و با وجود تغییرات اجتماعی وسیع در این کشور، محفل های سلفی و وهابی همچنان نفوذ زیادی روی جوانان سعودی دارند. حال اگر یک انقلاب در ریاض رخ داده و عربستان مجددا رویکرد سلفی پیدا کند، ما با یک سعودی توسعه یافته و قدرتمند اما سلفی روبه رو خواهیم بود. شکی نیست که این پدیده می تواند یک «فرانکنشتاین» باشد و همه را نگران کند.
تحولات اقتصادی عربستان از جهتی دیگر نیز می تواند آل سعود و خاورمیانه را تهدید کند. همانطور که «یرواند آبراهامیان» در کتاب «ایران میان دو انقلاب» می نویسد؛ محمدرضا شاه به علت «توسعه نامتوازن» سقوط کرد. به عبارت دیگر، ایران عصر شاه، در زمینه اقتصادی شروع به رشد کرد اما به لحاظ سیاسی بسته بود و همین امر باعث انفجار سیاسی و انقلاب اسلامی سال 57 گردید (درباره سیاست توسعه نامتوازن اینجا بخوانید). این اتفاق ممکن است عربستان بن سلمان را هم گرفتار کند. اگر توسعه اقتصادی با انسداد سیاسی همراه شود، احتمال وقوع انقلاب بالا می رود. شکی نیست که سلفی ها و اسلام گرایان جهادی مهم ترین گزینه برای انقلاب در عربستان هستند و قدرت گرفتن آنان می تواند هم برای آل سعود بن سلمان مشکل ایجاد کند و هم برای ایران دردسر به وجود آورد.