جاشوا کیتینگ در نشریه وُکس نوشت، هنگامی که ایالات متحده در اوایل این ماه برای انتقام کشته شدن سه سرباز آمریکایی در پایگاه آن کشور در اردن، حملات هوایی را علیه برخی گروههای شبهنظامی در منطقه آغاز کرد، رئیسجمهور جو بایدن خاطرنشان کرد که اگرچه ایالات متحده به حملات مرتبط با ایران «در زمانها و مکانهایی که ما انتخاب میکنیم» پاسخ میدهد، اما واشنگتن «به دنبال درگیری در خاورمیانه یا هر جای دیگری نیست». بیانیه لوید آستین، وزیر دفاع در مورد این حملات نیز با ادبیات مشابهی بود.
خوانندگان این اظهارات طبیعتا ممکن است تعجب کنند که چگونه میتوان ۸۵ هدف را بمباران کرد و نزدیک به ۴۰ نفر را کشت؛بدون آنکه بهدنبال تشدید تنش و درگیری بود. بمب افکنهای B-۱ دقیقا ابزاری برای مقاومت بدون خشونت مدل گاندی نیستند؛ بر اساس نامهای که کاخ سفید برای اطلاع کنگره بر اساس قطعنامه اختیارات جنگی ارسال کرد، رسما انگیزه این حملات، «بازداشتن ایران و گروههای شبهنظامی وابسته به آن از انجام یا حمایت از حملات بیشتر به کارکنان و تاسیسات ایالات متحده بود.»
از زمان حملات ۷ اکتبر در اسرائیل و جنگ در غزه پس از آن، «بازدارندگی» بهویژه بازدارندگی در برابر ایران و گروههای نیابتی آن از آغاز یک جنگ منطقهای گستردهتر جلوگیری کرده است.این یک مفهوم راهنما در پشت سیاست آمریکا بوده است. مقامات پنتاگون انگیزه خود را برای استقرار تجهیزات نظامی بیشتر ایالات متحده، از جمله ناوهای هواپیمابر در پاییز گذشته در خاورمیانه، جلوگیری از یک درگیری گستردهتر عنوان کردند. در ماه ژانویه، ایالات متحده حملات نظامی خود را در یمن با هدف «بازداشتن حملات حوثیها در دریای سرخ» آغاز کرد.
این ادبیات جدید نیست؛ ایجاد «بازدارنده قوی» در برابر استفاده از سلاحهای شیمیایی، انگیزه اعلام شده از سوی رئیسجمهور دونالد ترامپ برای انجام حملات هوایی علیه رژیم بشار اسد در سوریه در سال ۲۰۱۸ بود. باراک اوباما در سال ۲۰۱۶ به متحدان محتاط آمریکا در خلیج فارس اطمینان داد که بهرغم تلاشهای وی برای رسیدن به یک توافق هستهای با ایران، او در استفاده از نیروی نظامی برای «بازدارندگی» در برابر ایران تردیدی نخواهد داشت.در موارد اخیر، حداقل، اثربخشی همه این فعالیتهای بازدارنده به طور قطع مخلوط بوده است.
ایران هنوز مستقیما با نیروهای خود به اسرائیل یا اهداف نظامی آمریکا حمله نکرده است. حزبالله مستقر در لبنان، قدرتمندترین نماینده ایران، هنوز جنگی تمام عیار را با اسرائیل آغاز نکرده است، باوجودی که در ابتدای جنگ اسرائیل و فلسطین، بسیاری در این رابطه هراس داشتند. اما در عین حال، نیروهای آمریکایی در منطقه هدف دهها حمله قرار گرفتهاند که منجر به کشته شدن سه نفر و زخمی شدن دهها نفر شده است. تبادل آتش بین حزبالله و اسرائیل تشدید شده است؛ حتی اگر هنوز احتمال وقوع یک جنگ گسترده کم باشد. همچنین حوثیها به حملات خود به کشتیهایی که از دریای سرخ حرکت میکنند، ادامه میدهند و اعلام کردهاند که حملات هوایی غرب «ما را منصرف نخواهد کرد».
تنها دو روز پس از حملات آمریکا در اوایل فوریه، یک حمله پهپادی که یکی از گروههای شبهنظامی در منطقه مسوولیت آن را بر عهده گرفت، شش جنگجوی کُرد را که با نیروهای آمریکایی در منطقه متحد هستند، کشت. در نشستهای مطبوعاتی، سخنگویان دولت ایالات متحده اکنون مرتبا با سوالاتی در مورد اینکه آیا بازدارندگی ایالات متحده در خاورمیانه شکست خورده است، مواجه میشوند.اما با توجه به درگیریها در سطح جهانی، بسیاری از شرکای دیرینه ارزش تضمینهای امنیتی ایالات متحده را زیر سوال میبرند و این سوالی است که پیامدهایی فراتر از این منطقه دارد.در دنیای امروز، آیا ایالات متحده هنوز هم قادر به بازدارندگی در برابر دشمنان خود است؟
حمل یک چوب بزرگ
مفهوم بازدارندگی یعنی منصرف کردن دشمن از انجام برخی اقدامات از طریق تهدید مجازات، حداقل از زمان یونان باستان یکی از ویژگیهای روابط بینالملل و یک استراتژی نظامی بوده است. این مفهوم در اوج جنگ سرد توسط نظریهپردازانی مانند توماس شلینگ، اقتصاددان برنده جایزه نوبل مطرح شد؛ در سال ۱۹۶۶ شلینگ در کتاب «تسلیحات و نفوذ» بررسی کرد که چگونه کشورها میتوانند از جمله در عصر هستهای که قدرت کشتن میلیونها نفر تقریبا در لحظه وجود دارد، از قدرت نظامی برای تاثیرگذاری بر رفتار یکدیگر استفاده کنند.
شلینگ رقابت ابرقدرتها در دوران هستهای را بهعنوان «رقابتی در ریسکپذیری» به تصویر میکشد که نه با تست قدرت که با تست اعصاب مشخص میشود. به عبارت دیگر، معیار قدرت یک کشور برای بازدارندگی یا مجبور کردن دشمنانش فقط تعداد نیروها، تفنگها و بمبهای در اختیارش نبود، بلکه توانایی آن در ایجاد این تصور بود که کشورش اراده استفاده از آن تجهیزات را دارد؛ پویاییای که از آن به عنوان دستکاری ریسک یاد کرده است.
جنگ جاری در اوکراین کتاب درسی در دستکاری ریسک بوده است. در طول این درگیری، روسیه مجبور بوده است میلیاردها دلار کمک نظامی غرب به اوکراین را تحمل کند که به طور قابلتوجهی توانایی این کشور را برای جنگ تقویت میکند. این کمکها از سوی کشورهای ناتو مانند لهستان صورت گرفت که تحت پوشش معاهدهای قرار دارند که حمله به هر یک از اعضای ائتلاف را حمله به همه اعلام میکند. ولادیمیر پوتین آشکارا این تضمین را معتبر میداند و میخواهد با حمله به محمولههای کمک از ورود به جنگ واقعی با کل اعضای ناتو جلوگیری کند.
اما بازدارندگی هر دو راه را قطع میکند؛ کشورهای ناتو میخواهند از جنگ مستقیم با روسیه اجتناب کنند، بهویژه با توجه به تهدیدهای مکرر پوتین برای استفاده از سلاحهای هستهای. این مساله نوع کمکهایی را که آنها به اوکراین ارائه کردهاند محدود کرده است: هیچ سرباز ناتو در زمین و هیچ هواپیمای ناتو بر فراز اوکراین حضور ندارند. با این حال، با گذشت زمان، غرب به تدریج میزان کمکهای خود به اوکراین را افزایش داد، بدون اینکه هیچ واکنش فاجعهبار هستهای از سوی روسیه صورت بگیرد و اعتبار تهدیدهای پوتین نیز تضعیف شد. بنابراین اوکراین اکنون انواعی از کمکها را دریافت میکند.
تنها دو روز پس از حملات آمریکا در اوایل فوریه، یک حمله پهپادی که یکی از گروههای شبهنظامی در منطقه مسوولیت آن را بر عهده گرفت، شش جنگجوی کُرد را که با نیروهای آمریکایی در منطقه متحد هستند، کشت
حدود بازدارندگی
بلال ساب، یکی از مقامات سابق پنتاگون که اکنون در موسسه خاورمیانه کار میکند، میگوید این درست یا منصفانه نیست که بگوییم افزایش حضور نظامی آمریکا در خاورمیانه نتوانسته ایران را بازدارد. او به وکس گفت: «اگر این بازدارندگی فوری در منطقه وجود نداشت، احتمالا شاهد فعالیتهای بسیار بیشتری از سوی ایران برای گسترش نفوذ خود بودید.» ساب به اقدامات تحریکآمیزتری که ایران میتوانست انجام دهد، اشاره کرد؛ از جمله حملهای که میتوانست منجر به کشته شدن دهها سرباز آمریکایی شود یا بستن تنگه هرمز که تاثیر بسیار زیادی بر عرضه جهانی انرژی خواهد داشت و اختلال ناشی از آن بیشتر از حملات ارتش یمن در دریای سرخ به کشتیها خواهد بود.
ساب اذعان کرد که «اثبات اینکه بازدارندگی کار میکند» دشوار است زیرا در پایان روز، نمیتوانید چیزی را که اتفاق نیفتاده است ثابت کنید. در عین حال، حملات مکرر گروههای نیابتی ایران به اهداف نظامی آمریکا در خاورمیانه – بیش از ۱۶۰ حمله از ماه اکتبر، به گفته بنیاد دفاع از دموکراسیها نشان میدهد که تهران انجام برخی فعالیتها را همچنان ادامه میدهد. اما اشفورد، یکی از اعضای ارشد مرکز استیمسون، میگوید: «وضعیت موجود اساسا به این شکل است: یک گروه نیابتی به پایگاههای ایالات متحده راکت میزند، سپس نیروهای آمریکایی نیروهای نیابتی را بمباران میکنند و میکشند.» حتی اگر این وضعیت از یک جنگ منطقهای فاجعهبار اجتناب کند، نیروهای آمریکایی در منطقه بهویژه تقریبا ۲۵۰۰ نفر در عراق و ۹۰۰ نفر در سوریه را که ظاهرا برای شکست داعش در آنجا هستند، در مقابل آتش رها میکند.همانطور که اکونومیست اخیرا اشاره کرده است، این نیروها یک «حضور نظامی به اندازه کافی بزرگ برای ارائه فهرستی از اهداف هستند، اما در واقع برای محدود کردن ایران بسیار کوچک هستند.»
جاناتان لرد، یکی از مقامات سابق وزارت دفاع که اکنون برنامه خاورمیانه را در مرکز امنیت جدید آمریکا هدایت میکند، گفت: «به نظر میرسد که حملات به این اهداف برای «تزریق عدماطمینان به تصمیمگیریهای آمریکا یا اسرائیل» انجام شده است، اما «از قرار دادن ایالات متحده در نقطه تصمیمگیری که در آن مجبور به پاسخ قاطع باشد، جلوگیری میکند.»هر دو طرف سعی میکنند بر رفتار طرف مقابل تاثیر بگذارند؛ بدون اینکه جرقه درگیریای را ایجاد کنند که نمیتوانند آن را کنترل کنند. استفاده از نیروهای نیابتی حفظ این توازن را آسانتر از زمانی میکند که ایران مستقیما با ارتش خود به ارتش ایالات متحده حمله میکرد.
لرد گفت: البته، حتی تبادل «کنترل شده» آتش بالقوه مرگبار میتواند به راحتی منجر به تشدید ناخواسته تنش شود. حمله اواخر ژانویه که منجر به کشته شدن سه سرباز آمریکایی شد، ممکن است موردی از «زدن غیرمنتظره هدف» باشد، اما این اقدام ایالات متحده را وادار کرد تا اقدامات بسیار جدیتری را برای تلافی انجام دهد. برخی از منتقدان در آمریکا از حزب جمهوریخواه از دولت بایدن خواستهاند تا اقدامات تهاجمیتری برای بازدارندگی ایران از جمله حمله در داخل این کشور انجام دهد. با توجه به سابقه مداخلات نظامی ایالات متحده در منطقه طی ۲۰ سال گذشته، دولت دلایل بسیار خوبی برای اجتناب از ورود به درگیری مستقیم با ایران دارد. (حتی ترامپ از حمله به ایران، با وجود اینکه بسیار به انجام این کار نزدیک بود، اجتناب کرد.)
لرد گفت که بیمیلی ایالات متحده برای تشدید تنش «از جایگاه خوب و با نیت خوب میآید».اما این استراتژی اساسا به ایران این پیام را داده است که مقدار مشخصی از خشونت علیه نیروهای آمریکایی تحمل خواهد شد یا حداقل پاسخ محدود خواهد بود. او افزود: «ایران دست آزادتری دارد، زیرا میداند که ما اقدامات خود را تعدیل خواهیم کرد.»
به نظر میرسد انتقام آمریکا در مورد حمله اردن که منجر به کشته شدن سه سرباز شد، تا حدودی تاثیر داشته است. بنا بر گزارشها، ایران به شبهنظامیان پشت این حمله، کتائب حزب الله، دستور داده است که عملیاتهای خود را تعلیق کنند و تعداد حملات از آن زمان کاهش یافته است. اما هنوز مشخص نیست که این دوره چقدر ادامه خواهد داشت. حمله پهپادی آمریکا در سال ۲۰۲۰ قرار بود «بازدارندگی» را علیه ایران بازگرداند. اما ممکن است برخی از گروههای نیابتی را تهاجمیتر و کمتر قابل پیشبینی کرده باشد، زیرا به نظر نمیرسد که کنترل مستقیم تهران بر آنها مانند گذشته قوی باشد. این عامل دیگری است که بازدارندگی را کمتر قابل اعتماد میکند – نیروهای نیابتی ممکن است تحت فرضیاتی مشابه با حامیان خود عمل نکنند.
اشفورد نسبت به این تصور که حملات نظامی علیه این گروهها به هیچ وجه «بازدارنده» نیست، در تعریف سنتی، بدبین بود و خاطرنشان کرد که هدف اصلی بازدارندگی این است که حریف خود را از انجام برخی اقدامات بازدارید، نه اینکه پس از انجام اقدامات قبلی به آنها پاسخ دهید. هنگامی که شما در حال تبادل آتش با دشمن خود هستید، آن دشمن، بنا به تعریف، منصرف نشده است.او گفت: «یا بازدارندگی داری یا نداری؛ یا موفق است یا شکست خورده است. شاید در آینده بتوانید بازدارندگی داشته باشید، اما چیزی به نام «بازگرداندن» بازدارندگی وجود ندارد.»
آینده بازدارندگی
خاورمیانه تنها جایی نیست که در روزهای اخیر بازدارندگی آمریکا در آن زیر سوال رفته است. در یک گردهمایی هفته گذشته در کارولینای جنوبی، دونالد ترامپ، رئیسجمهور سابق و نامزد فعلی انتخابات گفت که روسیه را تشویق خواهد کرد تا با کشورهای ناتو که نتوانستهاند به اهداف دفاعی ناتو برسند، «هر کاری که میخواهد انجام دهد.» اما ناتو مانند یک باشگاه روستایی نیست که در آن شما مجبور باشید برای دریافت خدمات حقوق خود را بپردازید. ترامپ با اظهارات خود اساسا ضمانت دفاعی متقابل را که تاکنون با موفقیت روسیه را از حمله مستقیم به کشورهای ناتو باز داشته است، زیر سوال برد.
توانایی استفاده از تهدید نیروی نظامی برای جلوگیری از حمله یک متحد نه تنها به قلمرو خود بلکه به قلمروی متحدانتان، اغلب «بازدارندگی گسترده» نامیده میشود، اما تنها در صورتی کار میکند که آن متحدان و دشمنان مطمئن باشند که شما به آن عمل خواهید کرد. حفظ این اعتبار در آمریکای فراحزبی امروزی دشوار است، جایی که ناتوانی کنگره در تصویب بستههای کمکی به اوکراین، تایوان و اسرائیل نشان داده است که اجماع کمی در مورد اولویتهای اساسی امنیت ملی یا تداوم بین دولتها وجود دارد.
آنکیت پاندا، کارشناس ارشد برنامه سیاست هستهای در بنیاد کارنگی برای صلح بینالمللی گفت: «هر کشوری که در یک رابطه معاهده گونه یا در یک پیمان ائتلافی با ایالات متحده است، دیگر نمیتواند با واشنگتن بهعنوان وجودی تا حدی قابل پیشبینی رفتار کند.» متحدان میدانند که بایدن، همانطور که قول داده بود، از «هر وجب» از خاک ناتو دفاع خواهد کرد – همانطور که پرزیدنت اوباما و هر رئیسجمهوری دیگر قبلا این کار را میکردند.اما آنها همچنین اکنون میدانند که آنچه ایالات متحده ممکن است در آینده انجام دهد بستگی به این دارد که چه کسی در کاخ سفید نشسته است و کدام حزب، کنگره را از سال ۲۰۲۵ به بعد کنترل میکند.
در این زمینه، شنیدن صحبتهای جدی درباره دستیابی به تسلیحات هستهای در کشورهایی مانند کرهجنوبی یا لهستان که همسایگان بسیار متخاصم دارند، جای تعجب ندارد. پاندا گفت، اگرچه تسلیحات هستهای تضمینی مطمئن در برابر هرگونه اقدام نظامی نیست؛ همچنان که اخیرا شاهد حملات موشکی ایران به خاک پاکستان مجهز به سلاح هستهای بودیم؛ اما داشتن سلاح هستهای در مقابل تهدیدهای موجود یا جنگهای بزرگ بازدارندگی ایجاد میکند.
باوجودی که بازدارندگی اغلب با شکست مواجه میشود، اما نباید این نکته را نادیده بگیریم که از سال ۱۹۴۵، هیچ کشوری از سلاح هستهای در میدان نبرد استفاده نکرده است و تنها تعداد کمی از کشورهای جدید به آن دست یافتهاند، چیزی که احتمالا برای رهبران این کشورها در طلوع عصر هستهای تعجبآور بوده است.
اما آیندهای که در آن بسیاری از کشورها احساس ناامنی میکنند این است که آنها دستیابی به سلاحهای هستهای را انتخاب میکنند و این دقیقا آیندهای است که سیاست امنیتی ایالات متحده دههها پس از جنگ که به عدماشاعه تسلیحات هستهای اختصاص داشت، تلاش داشت از آن جلوگیری کند. همانطور که جان اف کندی در یک سخنرانی معروف در سازمان ملل در سال ۱۹۶۳ گفت، جلوگیری از این «مساله مرگ یا زندگی است».
اینکه آیا هنوز میتوان از آن جلوگیری کرد، ممکن است به این بستگی داشته باشد که آیا کشورهای دیگر اعم از دوست و دشمن هنوز معتقدند که ایالات متحده به قول خود عمل خواهد کرد یا خیر.