به گزارش خبر فوری، یورو 2024 و مسابقات کوپا آمریکا به پایان رسید و اسپانیا و آرژانتین توانستند به مقام قهرمانی برسند. با پایان یافتن دو تورنمنت مهم، نوعی احساس یأس و ناامیدی وجود فوتبال دوستان را فراگرفت.
فوتبالی ها از کیفیت مسابقات یورو و کوپا راضی نبودند. کافی است کمی به آمار این مسابقات نگاه کنیم تا این یأس و ناامیدی را درک کنیم. آقای گل های مسابقات یورو فقط 3 گل به ثمر رساندند. در کوپا نیز لائوتارو مارتینز آرژانتینی با 5 گل توانست آقای گل شود. میانگین گل در مسابقات کوپا بسیار پایین بود. وضعیت در یورو نیز به بدی کوپا بود.
بهترین بازیکن کوپا «خامس رودریگز» کلمبیایی شد که مدت ها است از سطح اول فوتبال خارج شده و دیگر یک ستاره به حساب نمی آید. بهترین بازیکن یورو هم «رودری» اسپانیایی شد که اگرچه ستاره منچسترسیتی است اما در قواره یک سوپراستار نیست.
وضعیت وقتی کمیک تر می شود که بدانیم رودری اکنون شانس اول توپ طلای سال 2024 هم است. پشت سر او بازیکنانی مثل جود بلینگام و وینیسیوس قرار دارند که تورنمنت های خوبی را از سرنگذراندند. بعد از این ها هم تونی کروسی قرار دارد که پا به سن گذاشته و به تازگی از فوتبال خداحافظی کرده است.
نابغه ای که فوتبال را از رونق انداخت
وضعیت تورنمنت های ملی سال 2024 بار دیگر نشان داد که فوتبال از ستاره خالی شده است. کریستیانو رونالدو در پرتغال «فاجعه» بود و اگر ترس مربی نبود، شاید از نیمکت، بازی ها را دنبال می کرد. وضعیت رقیب رونالدو یعنی مسی هم بهتر از او نبود. ستاره آرژانتینی بیشتر بازی ها را مصدوم بود و زمانی هم که بازی می کرد نمی توانست بدرخشد. کیلیان امباپه در فرانسه کم فروغ بود. هری کین و جود بلینگام در انگلیس ناکام بودند و ستارگان آلمان و کرواسی و هلند هم نتوانستند در قواره نام خود ظاهر شوند.
بسیاری از تحلیلگران معتقدند علت کم فروغ بودن ستاره ها سلطه «تاکتیک» بر «تکنیک» است. فوتبال بیش از گذشته به شطرنج نزدیک شده است. بازیکنان نمی توانند آزادانه در زمین بچرخند. آنها تنها باید به وظیفه خود عمل کرده و مو به مو به دستورات مربی عمل کنند. به همین دلیل، بازیکنان دیگر ستاره تیم ها نیستند. آنها نمی توانند آزادانه دریپل بزنند یا شوت کنند. ستاره ها تبدیل به ابزارهای مربیان شده اند. چشمه خلاقیت آنان خشکیده است و همین مساله باعث شده فوتبال دیگر «سوپراستار» نداشته باشد.
سلطه وسیع تاکتیک باعث کاهش شدید زیبایی فوتبال شده است. بسیاری معتقدند علت اصلی این اتفاق، نابغه ای به نام «پپ گواردیولا» است. او که حالا اینشتین فوتبال نامیده می شود با هزاران ایده نو وارد دنیای مربیگری شد. سبک تیکی تاکای او منجر به خلق جاودانه ترین تیم تاریخ یعنی بارسلونای 2010 گردید. گواردیولا بعد از فتح همه جام ها با تیم رویایی کاتالان ها، راهی بایرن مونیخ و منچسترسیتی شد. پپ در این دو باشگاه نیز سبک خود را ادامه داد اما تغییراتی در آن به وجود آورد. سیستم فوتبال او بیش از حد پیچیده شد و آقای نابغه بیش از گذشته در پیچ و خم تاکتیک ها فرو رفت. این مساله باعث شد بازیکنان به ابزارها و ماشین های مورد نیاز پپ تبدیل شوند. یاغیانی چون زلاتان ابراهیموویچ نتوانستند این مشی و روش را تحمل کنند و با پپ درگیر شدند. زلاتان روزگاری به طعنه گفته بود: «پپ یک فیلسوف است و مشکل من با او دقیقا همین است.» مقصود ستاره سوئدی این بود که گواردیولا بیش از حد همه چیز را پیچیده می کند و بر همه چیز تسلط دارد و با افکار و ایده های دور و درازش خلاقیت بازیکنان را می کشد.
با وجود نارضایتی برخی ستارگان، موفقیت گواردیولا در سه باشگاه بارسلونا، بایرن مونیخ و منچستر یونایتد باعث شد بسیاری به تقلید از نابغه اسپانیایی روی بیاورند. حذف مهاجم نوک و تبدیل آن به «نُه کاذب»، استفاده از سیستم پرس سنگین، شروع بازی سازی از دروازه، پاس کاری متوالی و طولانی و … همه و همه ویژگی های تاکتیکی بودند که دنیای فوتبال از گواردیولا وام گرفت. اما تفاوت مربیان نسل جدید در این بود که نمی توانستند مانند پپ و تیم هایش زیبا بازی کنند. آنها بیش از گذشته در پیچ و خم پاس کاری های متوالی، سیستم پرسینگ، پر کردن فضاهای خالی و بازی سازی و … افتادند و بازی زیبا را فراموش کردند.
نسل جدید مربیان و سلطه تاکتیک بر تکنیک
با ورود نسل جدید مربیان فوتبال، دنیای تاکتیک وارد سطح جدیدی شد. به جز پپ، یورگن کلوپ با سیستم پرس در زمین حریف یا پرس از جلو (گگن پرسینگ)، آنتونیو کُنته با سیستم آرایش های سه دفاعه، دیگو سیمئونه با سیستم دفاع مدرن (مبتنی بر عدم مالکیت توپ) و توماس توخل، ماسیمیلیانو آلگری، یولیان ناگلزمن و … با دنیایی از تاکتیک های جدید وارد دنیای فوتبال شدند. این تاکتیک ها باعث شدند که تیم های ضعیف تر بتوانند نقصان نداشتن ستاره را جبران کرده و به خصوص با اعمال یک تاکتیک دفاع و ضد حمله مدرن، که مخلوطی از سیستم های فوق الذکر بود، جلوی تیم های بزرگ و پرستاره به موفقیت برسند. این تیم ها بارها درعرصه ملی و در رقابت های جام جهانی و یورو و کوپا آمریکا ظهور کرده و به اصطلاح، گریبان تیم های بزرگ را گرفته اند. در جام جهانی 2020 قطر، «مراکش» غول کش بزرگ نامیده شد. ولید الرکراکی، سرمربی جوان این تیم مدعی بود که از طریق ترکیب تاکتیک های مربیان بزرگ توانسته پرتغال و اسپانیا را شکست داده و چهارم جام جهانی شود.
به نظر می رسد سلطه وسیع تاکتیک بر تکنیک و به خصوص به کار گرفتن فراوان تاکتیک های دفاعی توسط تیم های کوچک، باعث کاهش شدید جذابیت در فوتبال شده است. این معضل فعلا در سطح ملی خود را نشان می دهد. افزایش تیم های شرکت کننده در جام جهانی و یورو و جام ملت های آسیا بر افزایش تیم های ضعیف و به کار گرفتن روز افزون «سیستم دفاعی بسته» و کاهش جذابیت فوتبال افزوده است. این معضل ممکن است تا چند سال آینده خود را در فوتبال باشگاهی نیز نشان دهد. با نزول ستاره های فعلی، ممکن است فوتبال از ستاره خالی شود. از آن سو، سلطه بیش از پیش تاکتیک بر فوتبال و همراهی آن با افزایش تیم های شرکت کننده در تورنمنت های جهانی این معضل را جدی تر خواهد کرد و ممکن است دیر یا زود تیشه به ریشه فوتبال بزند. شکی نیست که پول های کلانی که در فوتبال جابه جا می شود معلول جذابیت آن است و اگر این جذابیت از بین بروند، ثروت فوتبال هم بر باد می رود.