رفع تحریم و تصویب لوایح باقی مانده FATF از چه اهمیتی در دولت چهاردهم فارغ از هویت رئیس آن دولت برخوردار است؟ آیا می توان با درمان های موقتی بار تحریم را از دوش مردم عادی که تاثیر آن را با گوشت و پوست و خون خود در این سالها حس کردند، برداشت؟ آفت وابستگی تجاری و اقتصادی کشور به یک یا دو کشور همسایه و دوست در میان مدت و بلندمدت برای ایران چه خواهدبود؟
پرسش هایی از این جنس را با محمدحسین عادلی سیاستمدار، اقتصاددان و دیپلمات ایرانی در میان گذاشتیم. عادلی در کارنامه کاری پربار خود به عنوان دیپلمات، سابقه حضور در سفارتخانههای ایران در ژاپن، کانادا و بریتانیا را داشته است. او که دانشآموخته کارشناسی ارشد اقتصاد بینالملل از دانشگاه تهران و دکتری مدیریت کسبوکار از دانشگاه وست کاست کالیفرنیا است در فاصله سالهای ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۳ رییس کل بانک مرکزی ایران بوده و از سال ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۶ نیز به عنوان دبیر کل مجمع کشورهای صادرکننده گاز فعالیت کرده است.
در جریان رقابت های انتخاباتی اخیر شاهد اظهارنظرهای متفاوتی درباره تحریم های تحمیل شده بر جمهوری اسلامی ایران بودیم. در حالی که یک نگاه بر ضرورت رفع تحریم تأکید دارد در نگاه برخی نامزدها وزن بیشتر به خنثی سازی تحریم داده شده است. این در حالی است که در افکار عمومی، آنچه سیاست خارجی را در این انتخابات به یک فاکتور مهم تبدیل کرده مسأله تداوم تحریم ها است. رفع تحریم را اولویت چندم سیاست خارجی دولت چهاردهم می دانید؟
خنثی سازی تحریم یعنی اعتقاد به بقای تحریم و به معنای از بین بردن تحریم نیست. خنثی سازی تحریم به زبان ساده یعنی اگر می توانید از کشور A به کشور B از طریق جاده آسفالت و مسیر مشخص شده حرکت کنید، به کوه و دشت و بیابان بزنید و با استفاده از قاطر یا در پوست گوسفند خود را به آنطرف مرز برسانید. طی یک مسیر به روش غیر عادی، پر ریسک و پر هزینه را نمی توان خنثی سازی خواند.
وجود تحریم در یک کشور منجر به ایجاد دور باطل فقر و شکل گیری تدریجی نوعی از فقر توده ای یا فقر عمومی می شود. اساسا تحریم باید یک پدیده موقتی باشد و یک روش عادی زندگی نیست. زندگی اقتصادی با تحریم قابل ادامه نیست و شرایط ناشی از آن هم پایدار نمی تواند باشد. اساسا در همه کشورها به شمول ایران، این اصل صادق است که تحریم، کنشگری و گفتمان اقتصادی را از سطح رشد و توسعه به سطح روزی رسانی معیشتی تنزل می دهد و مردم و کشور را از سطح بالندگی به سطح بقا تنزل می دهد.
نمی توان گفت که باید با تحریم بسازیم و به جای تلاش و تمرکز بر رفع آن، همواره راه دور زدن آن را امتحان کنیم. این بدان معنا است که به جای استفاده از جاده آسفالت با قاطر به دل صخره و دره بزنید که هم اقدامی پرریسک است و هم معلوم نیست که بالاخره به مقصد برسید.
من فکر می کنم که ما یک گزینه بیشتر نداریم و آن هم گزینه رفع تحریم است. اگر تحریم ادامه پیدا کند موجبات وابستگی کشور را به یک سری گلوگاه های پرریسک فراهم می کند. این بدان معنا است که شما در انواع تجارت خود و فروش نفت متوقف می مانید. همین حالا هم اگر یک محقق و پژوهشگر بخواهد یک مقاله ای را از جایی خریداری و یا از اطلاعات برخی سایت ها بهره برداری کند، تحریم مانع می شود. گردشگری که به دنبال گشتن در جهان است نمی تواند به راحتی ویزا تهیه کند و تازه اگر این ویزا را هم تهیه کند ضمانتی وجود ندارد که در مسیر رسیدن به مقصد به دلیل داشتن پاسپورت ایرانی و یا تولد در ایران مورد تحقیر و رفتار متفاوت قرار نگیرد.
به زبان ساده، مردم ایران از تحریم چندوجهی رنج می برند؟
بله، تحریم اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، علمی و حتی شخصیتی است و شان، منزلت و عزت ایرانی را زیر سوال می برد. الان عزت ایرانی تحت تحریم قرار گرفته است.
برخی از عبارت «مقاومت در برابر تحریم» در مقابل «تلاش برای رفع آن» سخن می گویند.
مقاومت برای یک مدت موقت و رسیدن به یک مقصود است . شما جنگ نمی کنید برای اینکه دائما جنگ کنید، شما می جنگید برای اینکه پیروز شوید و مدتی بعد بتوانید به عزت برسید . اگر نتوانید از این مسیر به عزت مدنظر برسید باید راه های دیگری را امتحان کنید.
ما نباید اصرار بر تحریم داشته باشیم و گمان کنیم که راه حل تحریم، ابقا آن با دور زدن آن است. چگونه ادعا می کنیم تحریم را دور زدیم؟ آنها ما را به واسطه تحریمی که بر ما تحمیل شده دور زده اند. الان ما به دلیل تحریم از مسیرهای ترانزیتی که باید ایران را در بر میگرفت مانند جاده ابریشم، که متولی آن کشور دوست جمهوری اسلامی ایران یعنی چین است، کنار گذاشته شده ایم. تحریم یک امر نامیمون برای کشور است و باید رفع شود. رفع تحریم یک امر ملی است و مسأله جناحی نیست. تحریم همه مردم ایران و همه جناح های سیاسی کشور را در بر می گیرد و رئیس جمهور هر کسی باشد باید اولویت اول خود را رفع تحریم اعلام کند.
فکر می کنید ما در این سالها و بخصوص در چند هفته اخیر در جریان مناظره های انتخاباتی شاهد تقلیل هزینه های دور زدن تحریم نیستیم؟ گویا برخی صداقت با مردم و رای دهندگان را قربانی مخفی نگه داشتن هزینه های به اصطلاح دور زدن تحریم کرده اند. این هزینه های دور زدن تحریم را چگونه می توان تفسیر کرد.
این هزینه ها را هم می توان به رقم و عدد گفت و هم به نظر من مردم با گوشت و پوست و خون خود این هزینه ها را احساس می کنند. تورم مزمنی که ما در سالهای اخیر پس از بازگشت تحریم در حال تجربه آن هستیم نتیجه تحریم است، متوسط تورم ایران در سه سال اخیر ( طبق شاخص های بانک مرکزی) 48.3 درصد بوده است. این تورم بسیار بالایی است و بدان معنا است که قیمت ها هر دو سال یک بار دو برابر می شوند. این وضعیت سفره مردم را کوچک کرده که از نمودها و هزینه های تحریم است.
اما سخن گفتن از تحریم با عدد و رقم؛ ما در بخش تجاری زمانی که می خواهیم کالایی را صادر یا وارد کنیم نمی توانیم از روش های معمول که پیشتر به آن اشاره کردم استفاده کنیم بلکه باید از راه های فرعی سخت تر و صعب العبور تر عبور کنیم. در چنین شرایطی هر کالایی برای ورود به ایران باید از چند کشور عبور کند. برای انجام این مسیر، باید اسناد این نقل و انتقال را تغییر بدهیم یا حتی جعل کنیم تا مقصد نهایی مشخص نباشد. حتی باید یک سندی را جعل کنیم به عنوان اینکه مصرف کننده این کالا ایران نیست و کشور دیگری است.
طبق برآورد برخی کارشناسان هزینه مبادله ما 33 درصد است. در سال 1402 مجموع تجارت خارجی ایران واردات و صادرات با احتساب فروش نفت، 153 میلیارد دلار بوده است که 33 درصد آن می شود 50 و نیم میلیارد دلار که به زبان ساده تر می شود سه میلیون همت. ( سه میلیون میلیارد تومان ) . برای اینکه بدانید سه میلیون همت چقدر است باید توجه داشت که بودجه 1403 ، 2.8 میلیون همت است. این نشان می دهد که بیش از بودجه یک سال ما، هزینه مبادله می شود و اگر هزینه مبادله های ما اینقدر زیاد نبود به اندازه بودجه یک سال می توانستیم صرفه جویی کنیم. این آمار و ارقام فقط در بخش تجارت است . در بخش تکنولوژی و فناوری، علمی، گردشگری و سایر بخش ها این هزینه ها را داریم و از همه اینها مهمتر باید هزینه فرصت هایی که در تحریم از دست می رود را هم لحاظ کنیم.
مثلا فرض کنید اگر ما تحریم نبودیم آیا رشد متوسط ما می توانست در حد 5 الی 6 درصد باشد؟ جواب من بله است. چون ما در سالهای نسبتا پایدار، رشدهای بالای این رقم را هم در کشور ثبت کرده ایم. رشد تاریخی بعد از انقلاب ما یک چیزی حدود 5 و نیم درصد است که می توانستیم در شرایط پایدار غیر تحریمی این رقم را هم به شکل پایدار و نه نوسانی داشته باشیم. هزینه های فرصت های از دست رفته در نتیجه تحریم بسیار بالا است.
در برخی مناظره های انتخاباتی در حوزه سیاست خارجی میزان فروش نفت ایران در دولت سیزدهم و در شرایط تحریم به ابزاری برای انتقادهای تند و تیز از دولت های یازدهم و دوازدهم و متهم کردن آن به کم کاری تبدیل شده است. در عالم واقع به سختی می توان به فروش نفت با تخفیف قابل توجه به یک یا دو کشور خاص مباهات کرد چرا که تبعات منفی میان و بلندمدت برای ایران دارد. آفت های عادت به چنین وضعیتی در حوزه تجارت خارجی را در چه می دانید؟
شاید لازم است ابتدا نگاهی به آمار فروش نفت در سه دوره پیش از برجام، پس از آن و پس از خروج آمریکا از این توافق بیندازیم. زمانی که توافق برجام حاصل شد فروش نفت ایران از حدود یک و هفت دهم میلیون بشکه در روز به دو و هفت دهم میلیون بشکه رسید ( در سال های 95 و 96 ). زمانی که آمریکا از برجام خارج شد و نیروهایی هم در داخل کشور علاقه مند به رفع تحریم نبودند و به زبان ساده هم نظر ترامپ بودند و یا زمینه های بازگشت تحریم را فراهم کردند، فروش نفت ایران از دو و هفت دهم میلیون بشکه در روز به نیم میلیون بشکه ( پانصد هزار بشکه) کاهش پیدا کرد.
با خروج دونالد ترامپ از کاخ سفید، دوره ریاست جمهوری جو بایدن که علاقه مند به احیای برجام بود آغاز شد. دولت بایدن به تدریج چراغ سبز نشان داد و فروش نفت ایران در یک روند تدریجی صعودی قرار گرفت. فروش نفت ایران از 500 هزار بشکه به 700 هزار بشکه رسید و در نتیجه همین روند تخمین زده می شود که فروش نفت کشور در سال گذشته به متوسط یک و نیم میلیون بشکه در روز رسیده است .
تحلیل های متفاوتی درباره چرایی این مسأله وجود دارد. برخی از حامیان دولت سیزدهم به توانایی خود در افزایش فروش نفت ارجاع می دهند اما در تحلیل نمی توان برخی واقعیت های میدانی را هم نادیده گرفت. نخست آنکه دوره ریاست جمهوری ترامپ در آمریکا به پایان رسیده بود و جو بایدن که علاقه مند به احیای برجام بود سیاست ترامپ با ایران را ادامه نمی داد. نکته مهم تر اینکه جو بایدن برای انتخاب مجدد در انتخابات 2024 و به دلیل جنگ اوکراین تمایلی به افزایش قیمت نفت نداشته و ندارد و همچنین باید کمبود صادرات نفت روسیه را هم به نحوی جبران کند. به همین دلیل امریکا از فشار بر چین کاسته و اجازه داده که چین نفت بیشتری از ایران خریداری کند.
نکته مهم دیگر مشتری های نفت ایران پیش و پس از تحریم های امریکا است. در زمانی که بیش از دو میلیون بشکه در روز فروش نفت داشتیم ، حدود 40 درصد آن را به چین، 30 درصد آن را به هند، 20 درصد آن را به اروپا و 10 درصد آن را به سایر کشورها می فروختیم. این بدان معنا است که مقاصد و بازار فروش نفت ما متنوع بود. در حال حاضر بیش از 90 درصد از نفت ایران به چین و 10 درصد آن به سایرین فروخته می شود. برخی کارشناسان نفتی هم معتقدند که آن سایرین هم شرکت هایی هستند که با واسطه نفت ما را باز هم به چین می رسانند. در واقع می توان گفت که ما کاملا برای فروش نفت به یک کشور وابسته شده ایم.
البته 90 درصد را هم به چین با تخفیف می فروشیم.
بدیهی است که حتما هم باید با تخفیف نفت خود را بفروشیم و هم این فروش از جاده صاف و مسیر اصلی ممکن نیست. شیوه فروش نفت عادی ما این است که باید نفت ایران را از بنادر کشور ببرند، اما در دوره تحریم این روش فروش ممکن نیست. ابتدا نفت ایران در نفتکش های بزرگ بارگذاری شده و راهی اقیانوس می شود. سپس این نفت در وسط اقیانوس با روش کشتی به کشتی منتقل می شود. طبیعتا این نحوه فروش نفت برای یک دوره موقت ایرادی ندارد و بالاخره باید در جنگ اقتصادی جنگید، اما این یک روش پایدار و عادی فروش نفت به شمار نمی رود. شایسته جمعیت 85 میلیونی ایران نیست که با یک پشتوانه تمدنی چند هزار ساله رشد اقتصادی خود را از مسیرهای به اصطلاح صعب العبور و با روش های غیرعادی پیش ببرد. ما باید روند فروش نفت را هر چه سریع تر به روال عادی بازگردانیم.
ما در مسأله رفع تحریم و مذاکره بر سر آن با یک گره کور روبه رو هستیم. در حالی که شعار دولت سیزدهم هم رفع تحریم بود اما عملا مذاکرات انجام شده، در این سه سال موفق به احیای برجام یا رفع تحریم در قالب توافقی جدید نشد. البته در جریان رقابت های انتخاباتی برخی نامزدها یکدیگر را به کارشکنی در این مسیر در واپسین ماه های دولت دوازدهم هم متهم می کنند. فکر می کنید گره کار کجا است؟
همه مردم می دانند که گروهی در کشور علاقه مند به احیاء برجام و رفع تحریم هستند. گروهی هم با کل برجام مخالفت دارند و علاقه مند هستند که تحریم ابقا شود و به قول خودشان تحریم را خنثی کنند البته من اعتقادی به موفقیت چنین روندی ندارم.
تحریم یک موضوع ملی است و پدیده ای است که همه مردم درگیر آن هستند. متاسفانه برجام و رفع تحریم گروگان یک چالش قدرت در داخل شده و می توان گفت که به یک امر جناحی تبدیل شده است. یک جناح طرفدار احیای برجام شده و گروه دیگری هم مخالف آن. این در حالی است که همه مردم گرفتار تحریم شده اند و در نتیجه هر دولتی با هر رویکرد سیاسی روی کار بیاید باید اولویت اول آن رفع تحریم باشد. دولت چهاردهم باید قول دهد که رفع تحریم را از هر مسیری چه احیاء برجام به شکل اولیه آن چه برجام پلاس و چه توافقی با یک نام دیگر ، که در سایه آن هم فعالیت های صلح آمیز هسته ای ایران طبق برنامه ریزی های صورت گرفته ادامه پیدا کند و هم با رفع تحریم اقتصاد کشور پیش برود، در دستور کار قرار دهد. با رفع تحریم باید اقتصاد کشور را جلو ببریم و فراتر از توجه به سفره مردم، رشد و تعالی اقتصادی مردم را هم تامین کنیم. گفتمان اقتصادی ما نباید از رشد و توسعه به معیشت و بقا تنزل پیدا کند.
امروز بر هیچ کس در کشور پوشیده نیست که گروهی عاشقانه به دنبال رفع تحریم بودند و در این مسیر همه کاری کردند. برخی از بحث هایی که این روزها در مناظره های انتخاباتی مطرح می شود برای بسیاری از مردم و از جمله خود من بسیار جالب بود. اینکه گفته می شود قانونی که در مجلس شورای اسلامی با عنوان قانون راهبردی لغو تحریم تصویب شد نه تنها در شورای عالی امنیت ملی تصویب نشده بود بلکه دولت هم کاملا با آن مخالفت کرده و این مخالفت را در یک نامه مکتوب هم کرده است. در تاریخ قانون گذاری کشورها و از جمله کشور ما نادر است که طرحی تهیه شود که دولت مستقر نسبت به آن مخالفت داشته باشد. چرا که هر قانونی که تصویب می شود باید توسط دولت مستقر اجرا شود.
در داخل کشور گروهی هم به دلیل رقابت سیاسی یا جنگ قدرت از احیای برجام و رفع تحریم جلوگیری کردند در حالی که این مسأله یک پرونده ملی است و هرکسی که سهمی در رفع تحریم داشته باشد با اقبال از سوی مردم رو به رو خواهد شد.
در جریان مناظره های انتخاباتی یکی از نامزدهای شرکت کننده ضرورت تنش زدایی از رابطه با کشورهای غربی که به هرحال دارای کرسی ثابت و حق وتو در شورای امنیت هستند را زیر سوال برده و تاکید دارد که ایران می تواند با 200 کشور در جهان رابطه عادی داشته باشد و نیازی به بهبود رابطه با دو یا سه کشور خاص ندارد. این تحلیل تا چه اندازه می تواند به واقعیت با توجه به تجربه های ما در این چند دهه از تحریم و قطعنامه نزدیک باشد؟
این استدلال ناشی از یک غلط انگاری و اشتباه در درک وضعیت جهانی و نظام بین الملل است و نشان دهنده این است که ما هنوز متوجه نشدیم که در نظام بین الملل الزاما یک مساوی یک نیست. قدرت و جایگاه یک کشور ممکن است به اندازه چند کشور باشد و یک کشور هم ممکن است از چنین موقعیت و جایگاهی در سطح بین المللی برخوردار نباشد. ما نمی توانیم بگوییم که( با احترام به همه کشورها در سطح بین المللی) جیبوتی مساوی با آلمان یا ژاپن است. شما حتی اگر با چند ده کشور در سطح جیبوتی روابط اقتصادی داشته باشید به اندازه یک دهم از روابط شما با ژاپن نمی شود. در نتیجه شما نباید ادعا کنید که من با بیش از صد کشور رابطه دارم و چند کشوری که سهم قابل توجهی از اقتصاد جهان را در اختیار دارند، اهمیت چندانی ندارند.
مسأله مهم دیگر این است که به دلیل ماهیت چندجانبه تحریم، اصلا ما نمی توانیم با بسیاری از کشورها تا زمانی که تحریم برداشته نشود، رابطه عادی داشته باشیم. چرا؟ به این دلیل که حتی اگر ما هم بخواهیم آنها نمی توانند این کار را انجام بدهند. ما با کشورهایی مانند چین و روسیه دوستی بلندمدت داریم اما حتی شرکت های آنها از رابطه عادی اقتصادی و تجاری با ما واهمه دارند. به همین دلیل چین بنگاه های خاصی را برای کار با ایران مشخص کرده چرا که هر کمپانی، شرکت یا بانکی از این کشورها که با ایران رابطه داشته باشد مورد تحریم امریکا قرار می گیرد. شما حتی اگر بخواهید با کشورهای دیگر ارتباط برقرار کنید لازمه آن این است که نوعی از تنش زدایی را در سطح جامعه جهانی انجام داده و رابطه خود را با سایر کشورها عادی کرده باشید.
اولویت رابطه با همسایگان؛ شعاری بود که هم در دولت یازدهم و دوازدهم داده شد و هم در دولت سیزدهم. برخی از طرفداران ایده خنثی سازی تحریم ادعا می کنند که در سایه رابطه خوب با همسایگان و توسل به آنچه دیپلماسی اقتصادی می خوانند موفق به خنثی سازی تحریم های چند بعدی علیه ایران شده اند. اساسا فکر می کنید رابطه با همسایگان در سایه تنش در رابطه جهانی یک کشور تا چه اندازه می تواند تامین کننده منافع ملی ما باشد؟
رابطه با همسایگان یک اولویت عادی سیاست خارجی همه کشورها است. همه کشورها هم به لحاظ سیاسی و امنیتی و هم به لحاظ اقتصادی نخستین اولویت را در سیاست خارجی به همسایگان خود می دهند. تصور من از همه دولت های قبل و بعد از انقلاب در ایران نیز این است که یک اولویت خاص و ویژه به همه همسایگان داده اند. اما برای اجرایی کردن رابطه با همسایگان باز به رفع تحریم نیاز داریم. ما با عراق اشتراک های بی نظیری از نظر تاریخی، مذهبی همسایگی و… داریم، اما زمانی که گاز و برق به این کشور می فروشیم آنها نمی توانند پول ما را پرداخت کنند. با پاکستان ، همسایه بسیار خوبی که با آن قرابت های فرهنگی بسیاری داریم نمی توانیم پروژه خط لوله گاز را به دلیل تحریم پیش ببریم. هرچند آنها هم مایل به این معامله هستند چرا که گازی که از ما دریافت می کنند ارزان تر است اما به دلیل تحریم آمریکا نمی توانند. شما تا زمانی که مشکلات خود را که از مهم ترین آنها تحریم است رفع نکنید بقیه حرف ها شعار است.
نکته دیگر این است که تجارت ما در حال تک بعدی شدن و وابستگی به امارات است. اگر آمار صادرات و واردات در سال 1402 را مقایسه کنیم به نتیجه قابل توجهی می رسیم. ما چند کشور چین ، امارات، ترکیه و هند را در لیست داریم. در حوزه صادرات وابستگی ما به این کشورها 73 درصد و در حوزه واردات وابستگی ما به این کشورها 75 درصد بوده است. وابستگی کشور به چند کشور محدود به دلیل همین است که در سیاست خارجی گزینه های متعددی پیش روی خود ندارید. امارات همسایه ما است اما به گلوگاه ایران تبدیل شده و اگر مقداری ما را در تنگنا قرار دهد از نفس ایران کاسته می شود.
می توان آن را وابستگی خطرناک خواند
بله آیا این خوب است؟ بیش از 32 درصد واردات ما فقط از امارات انجام می شود و اگر چین را هم اضافه کنیم، بیش از 50 درصد واردات ما از این دو کشور است. در عین حالی که سیاست بهبود رابطه با همسایگان خوب و ضروری است اما زمانی اجرایی می شود و زمانی آنها برای ما احترام قائل می شوند که ما گزینه های مختلفی در اختیار داشته باشیم و دست ما برای متنوع سازی روابط باز باشد. زمانی که دست ما باز نیست همه می توانند از ایران سوء استفاده کنند.
برخی از عبارت های «تهاتر»، «دلارزدایی»، «تجارت با ارز ملی/محلی در مسیر خنثی سازی تحریم» و «پیشبرد دیپلماسی اقتصادی با همسایگان و سایر کشورهای دوست» سخن می گویند. آیا این عبارات برای کشوری که سابقه تحمل چند دهه تحریم را داشته بازی با کلمات است یا توانسته دستاورد ملموسی را هم متوجه کشور کند؟
نه تهاتر امر جدیدی است و نه معامله با ارز ملی کشورها. این را هم سایر کشورها تجربه کردند و هم خود ایران. پیش از انقلاب، اتحادیه ای میان ایران و چند کشور آسیایی درست شد به نام اتحادیه پایاپای آسیایی که کشورهای عضو آن کالاهای مورد نیاز را میان یکدیگر تهاتر می کردند. هنوز هم ایران عضو آن اتحادیه است. کشورهای اروپای شرقی هم پس از تجربه کمونیسم تهاتر را تجربه کردند. هم تجربه و هم علم ثابت کرد که تهاتر برای یک دوره کوتاه مدت درمان موقت است اما در دراز مدت به ضرر کشورها است و اگر کشوری بتواند تهاتر نکند به نفع آن کشور است. چرا؟ به این دلیل که تهاتر هزینه مبادله را افزایش می دهد. تهاتر برای جابجایی کالای معدود در زمان محدود مناسب است چرا که هر دو کشور در خلال این معامله ضرر می کنند. روش عادی این است که شما با ارزهای جهان روا تجارت خود را انجام دهید . چرا که با ارز جهان روا می توانید گزینه های مختلفی برای خرید داشته باشید. شما پول دارید و از هرجا که ارزان تر است و کیفیت بالاتری هم دارد جنس مورد نیاز خود را تهیه می کنید اما زمانی که تهاتر می کنید یا با پول ملی تجارت میکنید گزینه های شما محدود می
شوند و باید یک کالا را از یک کشور مقابل که تهاتر با شما را پذیرفته خریداری کنید و چاره دیگری ندارید. تهاتر یعنی محدود کردن گزینه های صادرات و واردات.
شما در صحبت های خود اشاره کردید که برجام گروگان دعواهای جناحی در داخل شد. در مناظره های اخیر نقل قول های قرین به صحتی درباره برخورد جناحی با مسأله تصویب لوایح باقی مانده FATF هم مطرح شد که نشان می داد دلیل مخالفت برخی از دشمنان قسم خورده این مسئله دولت روحانی بوده و نه اصل ماجرا. ضرورت تصویب این لوایح باقیمانده را چقدر می دانید؟
اگر خبری که در این باره شنیدم درست باشد، باعث تأسف است. این موضوع هم برای من تعجب آور بود و هم یک اتفاق بسیار ناگوار محسوب می شود. تصویب لوایح باقی مانده FATF از رفع تحریم و احیای برجام هم مهم تر و ضروری تر است. مردم باید بدانند که FATF چیست؟ مجموعه ای از استانداردهایی که گروهی از کشورهای جهان آنها را تعریف و ارائه کرده اند تا این استانداردها را در مبادله های بانکی رعایت کنند. اکثریت قریب به اتفاق کشورهای جهان جز چند کشور این استانداردها را پذیرفته اند. الان بانک های دنیا با بانک هایی ارتباط عادی مالی و بانکی می گیرند که این استانداردها را پذیرفته اند. اگر ما ان استانداردها را نپذیریم آنها نمیتوانند با ما رابطه برقرار کنند. مانند این است که در دو طرف یک ارتباط که می خواهند با کد با هم در ارتباط باشند هر دو باید این کدها را بپذیرند. تا کد را قبول نکنند نمی توانند این ارتباط را ممکن سازند.
من نمی دانم که قبول کردن یک سری از استانداردها چه مسئله سیاسی دارد. در برخی از مواقع حرف هایی زده می شود که هیچ ارتباطی با FATF ندارد. مثلا گفته می شد که اگر لوایح باقی مانده اف ای تی اف را بپذیرید یعنی قبول کردید که برخی از مقام های سیاسی یا امنیتی کشور را تحویل بیگانگان بدهید. متأسفانه در داخل کشور ما مسأله FATF بیش از تحریم به مسئله جناحی تبدیل شده و واقعا قربانی بازی های جناحی شده است. لذا من تصور می کنم که هرکسی که رئیس جمهور شود بهتر است که تصویب لوایح باقی مانده FATF را در دستور کارهای نخستین خود قرار دهد.
در داخل کشور بالای 90 درصد این استانداردها را پذیرفته ایم و به آنها عمل می کنیم، اما چون رسما کار تصویب لوایح را به پایان نرساندیم از امتیازهای آن بهره مند نمی شویم. اگر تکلیف این لوایح مشخص شود شاید حتی بتوان در شرایط تحریمی هم برخی روابط بانکی را با برخی از بانک های جهان عادی کنیم. FATF یک دام خطرناک نیست که در آن بیفتیم. بلکه استانداردهایی است که سایر کشورها از عربستان تا چین آن را پذیرفته اند. چه مشکلی برای هرکدام از این کشورها به وجود آمده که ما از پذیرش استانداردهای آن خودداری می کنیم؟ آیا همه این کشورها برخی از مقام های سیاسی یا امنیتی خود را تحویل سایر کشورها داده اند.
من فکر می کنم که بسیاری در داخل درباره مسئله FATF با مردم صادقانه رفتار نکرده اند. باید به برخورد جناحی با این مسأله پایان بدهیم و با یک نگاه ملی فورا لوایح باقی مانده را تصویب کنیم.