مهدی فضائلی در روزنامه خراسان نوشت: عدهای برای این مشکل واقعی، راهحل «مذاکره با آمریکا» را پیشنهاد میکنند و اصرار دارند که ازاین طریق مشکل حل خواهد شد.
توجه داشته باشیم که تجویز نادرست نهتنها به درمان ختم نمیشود، بلکه گاهی ممکن است به هلاکت بیمار نیز بینجامد!
تجویزکنندگان مذاکره، تحریم ها را عامل اصلی مشکلات اقتصادی کشور معرفی می کنند و مذاکره را راهحل لغو تحریمها، غافل از این که اولا نه مشکلات اقتصادی ما ریشه در تحریمها دارد هرچند در تشدید مشکلات مؤثر است و نه هر کشوری تحریم شده، شرایطش مانند ما وخیم گردیده.
تجویزکنندگان مذاکره، به عنوان تنها درمانگر مشکلات اقتصادی کشور، سریع ترین، سادهترین و در عینحال بیخاصیتترین و حتی زیانبارترین راهحل را تکرار و القا میکنند.
آمریکایی که تحریمهای فلجکننده اقتصادی را مؤثرترین اقدام برای نیل به اهداف خود و کمهزینهترین اقدام برای خود تشخیص داده، چرا باید تحریمها را لغو کند؟ و یا به چه قیمتی حاضر است چنین کاری را انجام دهد؟
پاسخ این پرسشرا در تجربه مذاکرات هستهای در دو مرحله دهه ۸۰ و دهه ۹۰ می توان واضح و آشکار یافت.
در مذاکرات هستهای دهه ۸۰، طرف مستقیم ما در مذاکرات، تروئیکای اروپا یعنی آلمان، فرانسه و انگلستان بودند اما پشت صحنه بدون تردید آمریکایی ها گربهرقصانی میکردند آن قدر که مسئولان ارشد پرونده هستهای در ایران به این نتیجه رسیدند که مستقیم با کدخدا وارد مذاکره شوندسرانجام مذاکرات سالهای ۸۲ تا ۸۴ و پس از سه توافقنامه سعدآباد، بروکسل و پاریس و انجام تمام تعهدات از سوی ما، نامه تحقیرآمیز و اهانت آلود سه کشور اروپایی به مسئول ارشد مذاکرات و پاسخ صریح و تند آقای روحانی به آن ها بود و دیگر هیچ!
در دهه ۹۰، همین مسیر دوباره طی شد فقط آمریکا، چین و روسیه نیز به مذاکرات ملحق شدند و ایران با شش کشور وارد مذاکره شد.
در این مذاکرات برای اولین بار پس از پیروزی انقلاب، مدتی وزیر امور خارجه ما به طور مستقیم با وزیر امور خارجه آمریکا وارد گفتوگو شدند، در خیابانهای ژنو باهم قدم زدند، خندیدند و حتی یکدیگر را با نام کوچک صدا کردند و سرانجام برجامی امضا شد که پراز امتیازات سخاوتمندانه به طرف مقابل بود و دوباره برای ما هیچ! پس از آن هم، همین ترامپ آمد و برجام را پاره کرد و شد آن چه که شد.
حال چه اتفاقی افتاده که مذاکراتی متفاوت رقم بخورد و نتیجهای امیدوارکننده برای ما به همراه داشته باشد؟فراموش نکنیم علت پاره کردن برجام توسط ترامپ این نبود که برجام به نفع ما و به ضرر آمریکا بود، بلکه علت این بود که ترامپ معتقد بود باید امتیازات بیشتری از ایران گرفته و امتیازات کمتری به ایران داده می شد؛ امتیازاتی در حوزه موشکی، نفوذ منطقهای و… درست همین مواردی که الان نیز دوباره مطرح شده است.
بنابراین، تجربه که فوق علم نامیده شده به وضوح به ما میگوید راهحل مشکلات اقتصادی، مذاکره نیست و کسی که با چنین طرف مذاکرهای دوباره وارد مذاکره شود قطعا کار عاقلانه و هوشمندانهای انجام نداده و به نتایج شرافتمندانه دست نخواهد یافت.
و اما دو نکته پایانی؛
نخست این که، مشکلات کشور قطعا و بدون تردید راهحل دارد و بنبستی وجود ندارد.
دوم این که، این راهحل داخلی است و البته نیازمند مسئولانی با تدبیر و سختکوش و جهادی. مسئولانی که اهل توکل به خدا باشند، اراده قوی و همت بلند داشته باشند، دشمن را بشناسند و مردم را باور کنند.