مدتی قبل مرد جوانی در تماس با پلیس از سرقت میلیاردی مجسمه‌های دست‌سازش خبر داد و گفت:«من مجسمه‌سازم، گاهی اوقات مجسمههایم را برای فروش به پارک می‌بردم و مردم از کارهایم استقبال می‌کردند. در این میان، مرد جوانی به نام اردلان خودش را نقاش معرفی کرد و با من طرح دوستی ریخت. او به من گفت می‌تواند برای مجسمههایم مشتری پیدا کند.
قرار شد یک روز به کارگاهم بیاید و کارم را از نزدیک ببیند. من که تصور می‌کردم اردلان واقعاً یک هنرمند است، یک روز که همسرم در خانه نبود او را به خانه‌ام دعوت کردم. کارگاهم زیرزمین بود و خودم ساکن طبقه اول هستم و طبقات دیگر هم همسایه‌هایم زندگی می‌کنند.
برای پذیرایی شربت آوردم اما با خوردن شربت، خودم بیهوش شدم. وقتی به هوش آمدم متوجه شدم تعداد زیادی از مجسمههایم، وسایل با ارزش و طلا و جواهراتی که در خانه‌ام بود به سرقت رفته است.»
با شکایت مرد جوان به نام شهاب، تحقیقات پلیسی به دستور بازپرس شعبه سوم دادسرای ویژه سرقت آغاز شد. مأموران در اولین گام به سراغ دوربین‌های مداربسته اطراف محل سرقت رفتند اما تصویر واضحی از سارق توسط دوربین‌ها گرفته نشده بود.در ادامه تحقیقات، کارآگاهان با شکایت سرقت دیگری در همان ساختمان مواجه شدند.
مرد همسایه در تحقیقات گفت:«برای چند روزی به مسافرت رفته بودم و از آنجایی که گل و گیاه زیادی دارم، کلید خانه‌ام را به شهاب، همسایه طبقه اول دادم تا از آنها مراقبت کند.
امروز که به خانه برگشتم، متوجه شدم از خانه‌ام سرقت شده است.»
با توجه به سالم بودن در ورودی، کارآگاهان به سراغ شهاب رفتند. او در تحقیقات گفت:«مرد همسایه درست می‌گوید، کلید خانه او در اختیار من بود، تصور می‌کنم همان سارق، کلید خانه مرد همسایه را نیز برداشته و از آنجا هم سرقت کرده است.»
سرنخ دستگیری سارق در بازار
در ادامه تحقیقات، مرد مجسمه‌ساز بار دیگر به پلیس مراجعه کرد و گفت:«من به سراغ مغازه‌هایی در بازار رفتم که احتمال داشت مجسمههایم را خریداری کرده باشند. امروز متوجه شدم یکی از مغازه‌داران چند تا از مجسمه‌های مرا خریده است.»
با اطلاعاتی که شهاب به مأموران داد، کارآگاهان به سراغ خریدار مجسمه رفتند و در بازبینی دوربین مداربسته مغازه وی تصویر اردلان را به دست آوردند و مشخص شد وی چهار سال قبل به اتهام قاچاق مواد مخدر بازداشت و سال گذشته نیز پس از تحمل حبس از زندان آزاد شده است.
بدین ترتیب کارآگاهان به سراغ اردلان رفته و او را بازداشت کردند. وی در تحقیقات به سرقت از دو واحد آپارتمان و کارگاه مجسمه‌سازی اعتراف کرد و گفت:«وقتی فهمیدم مجسمه‌ها گرانبها هستند، تصمیم به سرقت گرفتم.
چون به هنر علاقه دارم و اطلاعاتی هم در این زمینه داشتم، خودم را نقاش معرفی کردم. بعد از جلب اعتماد شهاب، به خانه‌اش رفته و از آنجا سرقت کردم.
شهاب بین صحبت‌هایش گفته بود کلید همسایه طبقه سوم نیز دست او است، بنابراین قبل از ترک ساختمان، از واحد طبقه سوم هم سرقت کردم.»
