او در این زمینه نوشته است: سیاست خاورمیانهای آمریکا تحت تاثیر سیاستهای اسرائیل است و هدف نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، نیز درگیری نظامی با ایران است. یک درگیری نظامی بین اسرائیل و ایران پتانسیل دارد که پویاییها را در خاورمیانه در حداقل پنج زمینه به طور اساسی تغییر دهد.
روابط ایالات متحده و ایران: اسرائیل همیشه یک عامل کلیدی در شکلدهی به این دینامیک بوده است و منافع تلآویو، اولویت اصلی آمریکا در خاورمیانه بوده است. یک درگیری مستقیم بین اسرائیل و ایران میتواند دشمنی چنددههای آمریکا و ایران را بیش از هر زمان شعلهور کند و بر تمام منطقه تاثیر بگذارد.
بیثباتی منطقهای: چنین درگیری نظامی ممکن است جنگ منطقهای را گسترش دهد و پای قدرتهای منطقهای مانند ترکیه، عربستان سعودی و دیگر کشورهای خلیج فارس را نیز به درگیری بکشاند.
بازارهای جهانی انرژی: هرگونه درگیری در منطقه میتواند بر عرضه نفت و گاز، قیمتهای انرژی و بازارهای جهانی تاثیر بگذارد.
پیامدهای هستهای: به دلیل خروج آمریکا از برجام، ایران اکنون به یک کشور در آستانه هستهای تبدیل شده و هرگونه حمله نظامی به ایران ممکن است موجب تغییر دکترین هستهای ایران شود.
تغییر قوانین: چاس فریمن، معاون پیشین وزیر دفاع ایالات متحده، مینویسد که حمله آوریل ۲۰۲۴ ایران به اسرائیل تمام قوانین بازی در خاورمیانه را تغییر داد. ایران به سعودیها، اماراتیها و دیگر متحدان عربی ایالات متحده هشدار داد که اگر اجازه دهند آمریکاییها از خاک آنها به ایران حمله کنند، آنها هدف خواهند شد و آنها نیز به ایالات متحده اطلاع دادند که از هرگونه حمله احتمالی به ایران پشتیبانی نخواهند کرد.
بسیاری از ناظران این سوال را مطرح میکنند که آیا ایران به تغییر سیاست یا رفتار ایالات متحده پاسخ مثبت خواهد داد یا خیر. چهار مورد تاریخی: الف) مساعدت ایران برای آزادی گروگانهای آمریکایی و غربی در لبنان، ب) همکاری ایران با آمریکا در سقوط طالبان در سال ۲۰۱۱، ج) همکاری متحدین ایران در عراق در جهت سقوط صدام در سال ۲۰۰۳، و د) توافق هستهای ۲۰۱۵ تحت عنوان برجام، نشان میدهند که تهران آمادگی داشته است در صورت تغییر مسیر واشنگتن، با آن همکاری کند. گراهام آلیسون، استاد دانشگاه هاروارد، استراتژیست و دانشمند کهنهکار آمریکایی، معتقد است که امکان همگرایی بین آمریکا و ایران بیشتر از واگرایی است. برای دستیابی به توافق، نیاز به مجموعهای از اقدامات اعتمادسازی است و هر دو دولت باید اجماع ملی برای توافق ایجاد کنند.
بخشی از دلیل شکستهای مذکور این است که در دهههای اخیر، دولتهای ایالات متحده و ایران با جناحهای قدرتمندی مواجه بودهاند که با هر تلاش برای تعامل مخالف بودهاند. به عنوان مثال، نظامیان آمریکایی و ایرانی بازیگران کلیدی در منازعات سراسر منطقه هستند. اما در سال ۲۰۱۹، دولت ترامپ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را در لیست سازمانهای تروریستی خارجی قرار داد. در پاسخ، ایران فرماندهی مرکزی ایالات متحده را در لیست سازمانهای «حامی تروریسم» گذاشت. اگر قرار باشد توافقی در مورد بحرانهای منطقهای صورت گیرد، واشنگتن و تهران باید نامگذاریهای متقابل تروریستی را حذف کنند و در را برای مهار تقابلات منطقهای باز کنند.
متاسفانه، واشنگتن بدون موافقت اسرائیل قادر به رسیدن به توافق یا حفظ آن با ایران نبوده است. پس از آنکه ترامپ اقداماتی علیه سپاه پاسداران انجام داد، نتانیاهو خطاب به ترامپ گفت: «ممنون که به یکی دیگر از درخواستهای مهم من پاسخ دادید که منافع کشورهای ما و کشورهای منطقه را تامین میکند.» بنابراین، ممکن است که از طرف ایالات متحده، توافق با ایران نیازمند نهتنها تغییرات عمدهای در اولویتهای بازیگران جنگطلب داخلی، بلکه همچنین تغییر در سیگنالها و انگیزههایی باشد که واشنگتن به متحد اسرائیلی خود ارسال میکند.
ایالات متحده از سوی کشورهای عربی به عقبنشینی از خاورمیانه متهم شده است، اگرچه میزان این عقبنشینی محل مناقشه است. بااینحال، واضح است که نفوذ چین در خاورمیانه نسبت به نفوذ ایالات متحده افزایش یافته است و بخش عمدهای از این امر به دلیل شکست استراتژی ایالات متحده است. رهبران آمریکایی باید برخی از عوامل کلیدی در این تغییر قدرت را بررسی کنند و در نظر بگیرند که تغییر رفتار چگونه میتواند جایگاه کشورشان را افزایش دهد و به ایجاد صلح کمک کند.
نتیجهگیری
اگر و زمانی که جنگهای اسرائیل به پایان برسد، بعید است ملتهای خاورمیانه واشنگتن را بهعنوان یک میانجی صادق صلح در خاورمیانه بشناسند. افکارسنجی مرکز تحقیقات و مطالعات سیاسی عربی نشان میدهد که حدود ۷۷ درصد از پاسخدهندگان از ۱۶ کشور عربی، ایالات متحده و اسرائیل را به عنوان بزرگترین تهدیدها برای امنیت و ثبات منطقهای نام بردهاند.
موسویان در پایان این مقاله مینویسد: با توجه به شواهد و تحلیلی که در این مقاله ارائه شد، ایالات متحده باید شش تغییر عمده در استراتژی خاورمیانهای خود اعمال کند:
۱. سیاستهای خطرناک جنگ، مداخله، تغییر رژیم و ارعاب را پایان دهد.
۲. به جای تحریمها و تسلیحاتی کردن، بر سرمایهگذاری اقتصادی و همکاریهای فناوری تمرکز کند.
۳. روابط سالم برقرار کند به جای اینکه کشورها را به تشکیل ائتلافهایی که هدفشان مقابله با کشورهای دیگر منطقه است، مجبور کند.
۴. به جای ریختن تریلیونها دلار در تسلیحات و پایگاههای نظامی در خاورمیانه، از سیاست همکاری منطقهای بین کشورهای منطقه حمایت کند.
۵. به جای دیپلماسی نظامیگری و تحمیل ارزشهای غربی، روابط شهروندی را تقویت کند، مانند تبادلات گردشگری، ورزشی، دانشگاهی، فرهنگی و اجتماعی.
۶. از یک خاورمیانه عاری از همه سلاحهای کشتار جمعی حمایت کند.
این شش توصیه میتواند به تسهیل صلح، امنیت و ثبات در خاورمیانه کمک کند. علاوه بر آن، ایالات متحده قادر خواهد بود وجهه مناسبی در منطقه داشته باشد و از اتلاف بیشتر خون و سرمایه در منطقه جلوگیری کند. مهمتر از همه، این استراتژی میتواند راهی به سوی صلح پایدار فراهم کند.