آیا تا به حال دیده اید که کسی به طور عجیب و غریبی عاشق فردی شده است و ظاهرا آن فرد علاقه ای به او ندارد؟ شاید برای خودتان هم این قضیه پیش آمده شاد! شما دائماً به دنبال توجه فرد مورد علاقه تان هستید، به امید اینکه کمی بیشتر برای تان زمان بگذرد. این احساسی است که بسیاری از ما می توانیم با آن ارتباط برقرار کنیم، اما آیا تا به حال فکر کرده اید که چرا این اتفاق می افتد؟ چرا ما اغلب گرفتار افرادی می شویم که داشتن و به دست آوردن شان سخت است؟ بنا به روانشناسی، در اینجا 5 دلیل تکان دهنده در پشت این جذابیت بسیار رایج وجود دارد.
ما چیزی را می خواهیم که نمی توانیم داشته باشیم
خیلی طبیعی است که ما چیزهایی را بخواهیم که دور از دسترس به نظر می رسند. هر چه کسی کمتر در دسترس باشد، بیشتر تصور می کنیم که چیز خاصی باشد. ممکن است متقاعد شده باشیم که اگر بتوانیم محبت آنها را جلب کنیم، به این معنی است که چیزی کمیاب و ارزشمند پیدا کرده ایم. اما گاهی اوقات، چیزی که ما واقعاً دنبال آن هستیم، خود شخص نیست، بلکه این واقعیت است که آنها به راحتی به دست نمی آیند.
بازگشت به رابطه قبلی شدنی است اما قبلش این سوالات را بپرسید!
بالا و پایین شدن محبت او ما را معتاد می کند
درگیر شدن با کسی که به سختی به دست می آید می تواند مانند یک ترن هوایی احساسی باشد. یک لحظه به ما توجه می کند و به ما احساس شگفت انگیزی می دهند مبنی بر اینکه دوست مان دارند، اما لحظه بعد ناپدید می شوند. این فشار و کشش ترکیبی شدید از بالا و پایینها ایجاد میکند که ما را بیشتر معتاد میکند. ما گرفتار آن لحظات کوچک نزدیکی می شویم، حتی اگر ناهماهنگی باعث شود ما احساس سردرگمی و آسیب داشته باشیم.
حس می کنیم به دست آوردن او ارزش ما را ثابت می کند
گاهی اوقات، به خود می گوییم که اگر بتوانیم این شخص را وادار کنیم که ما را دوست داشته باشد، معلوم می شود که به اندازه کافی شایسته یا خوب هستیم. کم کم هم باور می کنیم که محبت آنها کلید اعتبار بخشیدن به ارزش خودمان است. اما در واقعیت، عشق چیزی نیست که برای آن بجنگیم یا آن را به دست بیاوریم. عشق باید یک ارتباط طبیعی و متقابل باشد که در آن هر دو نفر به خاطر شخصیتی که هستند از یکدیگر لذت ببرند.
آیا همیشه باید با شریک زندگیمان صادق باشیم؟ روانشناسی چه می گوید؟
ما گرفتار خیال می شویم، نه شخص
وقتی جذب کسی میشویم که به سختی به دست میآید، غالباً به جای خود واقعی آن شخص، درگیر یک ایده یا خیال هستیم که ممکن است واقعا نباشد. ما لحظاتی را در ذهن مان حفظ میکنیم که آنها علاقه نشان داده اند و آینده را با هم تصور میکنیم، بیتوجه به آن زمانهایی که اصلا به ما اهمیت نداده اند و کاملا سرد بوده اند. این فانتزی می تواند ما را وادار کند که واقعیت رفتار واقعی آنها را نادیده بگیریم.
تعقیب و گریز تبدیل به هیجان می شود
گاهی اوقات، حتی ما جذب خود آن شخص نمی شویم -بلکه خود چالش است که ما را درگیر می کند. چیزی در مورد تعقیب و گریز وجود دارد که ما را علاقه مند نگه می دارد، و ما کم کم باور می کنیم که هر چه جلب محبت آنها سخت تر باشد، آن محبت ارزشمندتر است. همین احساس می تواند به راحتی باعث شود که از اینکه آیا واقعاً با آنها ارتباط معنی داری داریم یا خیر، با تمرکز بیشتر روی چالش، دور شویم.