موفقیت در سرمایهگذاری ارزهای دیجیتال نیازمند داشتن یک استراتژی معاملاتی مناسب است. با توجه به نوسانات زیاد بازار کریپتو، پیروی از یک استراتژی میتواند ریسکها را کاهش داده و شانس کسب سود را افزایش دهد. در این میان، یکی از استراتژیهای محبوب، خرید پله ای ارز دیجیتال است.
خرید پله ای بهمعنای خرید ارزهای دیجیتال در قیمتهای مختلف، بهجای تبدیل آنی کل سرمایه است. با این کار، ریسک خرید در قیمت بالا کاهش یافته و احتمال کسب سود بلندمدت افزایش مییابد. استراتژی مارتینگل (Martingale) و استراتژی متوسط هزینه دلاری (Dollar Cost Averaging)، دو استراتژی معروف خرید پله ای هستند که در ادامه آنها را بهطور کامل بررسی میکنیم. با ما همراه باشید.
خرید پله ای چیست؟
خرید پله ای ارز دیجیتال یک استراتژی سرمایه گذاری است که در آن فرد بهجای خرید یکباره مقدار زیادی ارز دیجیتال، مقادیر کمتری را در فواصل زمانی خریداری میکند. بهعنوان مثال، اگر قصد دارید ۱,۲۰۰ دلار در بیت کوین سرمایهگذاری کنید، بهجای خرید یکباره این مقدار، میتوانید هر ماه ۱۰۰ دلار بیت کوین بخرید. به این ترتیب، اگر قیمت بیتکوین در برخی ماهها بالا و در برخی پایین باشد، میانگین قیمت خرید شما متعادل میشود.
این روش به کاهش اثر نوسانات قیمت بر روی سرمایهگذاری کمک میکند.
خرید پلهای، هیجانات بازار را از فرایند تصمیمگیری حذف میکند. با پیروی از یک برنامه منظم، دیگر نگران انتخاب بهترین زمان برای ورود به بازار نخواهید بود. این استراتژی بهویژه برای افرادی که بهدنبال سرمایهگذاری بلندمدت هستند مناسب است.
در ادامه، آموزش خرید پله ای ارز دیجیتال را با کمک دو استراتژی برجسته مارتینگل و DCA آموزش میدهیم و مزایا و معایب هر کدام را بیان میکنیم.
بیشتر بخوانید: سه روش معامله کمریسک ارزهای دیجیتال برای مبتدیها
خرید پله ای ؛ استراتژی مارتینگل
استراتژی مارتینگل یکی از روشهای خرید پله ای است که ریشه در مراکز شرط بندی دارد. این استراتژی بر این فرض استوار است که با دو برابر کردن حجم معامله پس از هر ضرر، در نهایت یک معامله سودآور، تمام ضررهای قبلی را جبران خواهد کرد. این روش بهدلیل سادگی ظاهری، برای افراد تازهکار جذاب به نظر میرسد، اما در عمل با ریسکهای زیادی همراه است. بیایید نگاهی دقیقتر به این استراتژی، تاریخچه آن و نحوه عملکردش بیندازیم.
تاریخچه استراتژی مارتینگل
استراتژی مارتینگل قدمتی طولانی دارد و به قرن هجدهم میلادی بازمیگردد. این روش توسط جان هنری مارتینگل (John H. Martindale)، صاحب یک کازینو در انگلستان، مشهور شد. او مشتریان خود را تشویق میکرد از این استراتژی در بازیهای کازینویی مانند رولت استفاده کنند. مارتینگل ادعا میکرد بازندگان میتوانند با این استراتژی، در دور بعدی تمام ضررهای خود را جبران کنند و حتی ثروتمندترین مشتریانش با این روش موفق به کسب سود کلان شدهاند.
جالب اینجاست که احتمالاً دلیل ترویج این روش توسط مارتینگل، سود کازینوی خودش بوده است. در واقع کازینو همیشه برنده نهایی است و معمولاً افراد بهدلیل محدودیت سرمایه، در درازمدت شانسی برای غلبه بر کازینو ندارند.
استراتژی مارتینگل چگونه کار میکند؟
نحوه عملکرد استراتژی مارتینگل بسیار ساده است. طبق این روش، اگر معاملهای با ضرر مواجه شود، معامله بعدی باید با حجم دو برابر انجام شود. این روند تا زمانی ادامه مییابد که یک معامله سودآور حاصل شود. فرض بر این است که سود حاصل از معامله پیروز، کل ضررهای انباشته شده در معاملات قبلی را پوشش خواهد داد و فرد را به سود خواهد رساند.
بهعنوان مثال، تصور کنید میخواهید با استفاده از استراتژی مارتینگل بیت کوین را معامله کنید. اگر با ۱۰۰ دلار وارد یک معامله شوید و قیمت در جهت مخالف حرکت کند، طبق استراتژی مارتینگل در معامله بعدی باید ۲۰۰ دلار سرمایهگذاری کنید. اگر بازهم با ضرر مواجه شدید، مبلغ خرید را به ۴۰۰ دلار افزایش میدهید.
این روند را تا زمانی که یک معامله سودآور داشته باشید ادامه میدهید. اگر در معامله چهارم با سرمایه ۸۰۰ دلاری به سود برسید، ضررهای ۷۰۰ دلاری سه معامله قبل را پوشش داده و ۱۰۰ دلار سود خواهید کرد.
اما واقعیت این است که هیچ تضمینی برای وقوع یک معامله سودآور وجود ندارد و ممکن است فرد پیش از رسیدن به سود، با از دست دادن کل سرمایه مواجه شود.
بیشتر بخوانید: چگونه ۶۰,۰۰۰ دلار در معامله ارزهای دیجیتال از دست دادم؛ درسهایی برای تازهکارها
مزایا و معایب استراتژی مارتینگل
استراتژی مارتینگل بهدلیل سادگی، جذابیت ظاهری و پتانسیل برای کاهش اثر هیجانات، در بین معاملهگران محبوبیت دارد. مزایای استراتژی مارتینگل به شرح زیر است:
- سادگی و سهولت: مهمترین مزیت استراتژی مارتینگل، سادگی آن است. این روش از فرمول یا محاسبات پیچیده استفاده نمیکند و حتی افراد مبتدی نیز بهراحتی میتوانند آن را درک کنند.
- جذابیت ظاهری: ایده جبران تمام ضررها با یک معامله سودآور، در نگاه اول بسیار وسوسهبرانگیز است. برای افرادی که بهدنبال سود سریع هستند، این روش میتواند جذاب باشد.
- کاهش اثر هیجانات: استراتژی مارتینگل با ارائه یک برنامه مشخص، میتواند اثر هیجانات را در معاملهگری کاهش دهد. فرد کافی است از قواعد مشخصی پیروی کند و نیازی به تحلیل و تصمیمگیری ندارد.
با وجود این مزایا، روش مارتینگل معایب خاص خود را دارد که میتواند سرمایهگذاری شما را با خطر جدی مواجه کند. این معایب عبارتند از:
- نیاز به سرمایه نامحدود: بزرگترین ایراد استراتژی مارتینگل، نیاز به سرمایه تقریباً نامحدود است. با توجه به احتمال وقوع چندین ضرر متوالی، حجم معاملات به سرعت افزایش پیدا میکند. اگر سرمایه فرد پاسخگوی این نیاز نباشد، با ضرر سنگین مواجه خواهد شد.
- ریسک بسیار بالا: نسبت ریسک به پاداش در استراتژی مارتینگل بهشدت نامتعادل است. در ازای ریسک بسیار بالا، سود نهایی ناچیز خواهد بود. کافی است چند معامله پیاپی با ضرر مواجه شود تا فرد بخش قابلتوجهی از سرمایه خود را از دست بدهد.
- محدودیتهای صرافی: بیشتر پلتفرمهای معاملاتی و صرافیهای ارز دیجیتال، سقف محدودی برای حجم معاملات دارند. در صورت رسیدن به این سقف، عملاً امکان اجرای استراتژی مارتینگل از بین میرود و ضرر فرد قطعی خواهد بود.
- نبود تضمین سود: برخلاف ادعای مارتینگل، هیچ تضمینی برای وقوع یک معامله سودآور وجود ندارد. ممکن است فرد با یک روند نزولی بلندمدت مواجه شود و هرگز به سود نرسد.
- فشار روحی و روانی: با وجود اینکه ظاهراً این استراتژی هیجانات را از معامله حذف میکند، اما تحمل ضررهای پیدرپی و چند برابر شدن حجم معاملات، فشار روحی و روانی زیادی ایجاد میکند.
شانس موفقیت استراتژی مارتینگل در معاملات چقدر است؟
در نهایت باید گفت استراتژی مارتینگل، علیرغم سادگی و جذابیت ظاهری، روشی پرریسک و غیرمطمئن برای معامله است. بدون سرمایه نامحدود و آمادگی برای پذیرش ریسکهای بسیار بالا، شانس موفقیت در این استراتژی بسیار پایین است. اکثر کارشناسان و معاملهگران باتجربه، به دلیل عدم تعادل ریسک و پاداش، استفاده از استراتژی مارتینگل را توصیه نمیکنند.
خرید پله ای ؛ استراتژی متوسط هزینه دلاری
استراتژی متوسط هزینه دلاری یا DCA، یکی دیگر از روشهای محبوب خرید پله ای است. برخلاف استراتژی مارتینگل که ریشه در شرطبندی و کازینو داشت و در ادامه راه خود را به بازار مالی پیدا کرد، DCA یک روش سنتی سرمایهگذاری در بازارهای مالی است که سابقهای طولانی در خرید سهام و سایر داراییها دارد.
استراتژی متوسط هزینه دلاری چگونه کار میکند؟
طبق استراتژی متوسط هزینه دلاری یا DCA، بهجای اینکه یک مبلغ هنگفت را یکباره سرمایهگذاری کنید، سرمایه خود را به مبالغ کوچکتر تقسیم کرده و در فواصل زمانی منظم (مثلاً هر هفته یا هر ماه) اقدام به خرید میکنید. به این ترتیب، بهجای اینکه نگران انتخاب بهترین زمان ورود به بازار باشید، بهطور میانگین قیمت مناسبی پرداخت خواهید کرد.
بهعنوان مثال، فرض کنید ۱۲,۰۰۰ دلار برای سرمایهگذاری در اتریوم در نظر گرفتهاید. با استراتژی DCA، این مبلغ را در ۱۲ ماه و هر ماه ۱۰۰۰ دلار سرمایهگذاری میکنید. بدین ترتیب، فارغ از نوسانات قیمت اتریوم، گاهی در صعود قیمت و گاهی در ریزش قیمت خرید میکنید اما در نهایت میانگین قیمتی که پرداختهاید از نوسانات بازار در امان خواهد بود.
DCA باعث کاهش تأثیر نوسانات هیجانی بازار بر روند سرمایهگذاری میشود. با پیروی از یک برنامه مشخص، دیگر نیازی نیست نگران زمانبندی باشید یا احساسات، تصمیمگیری شما را تحت تأثیر قرار دهد. این روش به ویژه برای کسانی که به دنبال سرمایهگذاری بلندمدت هستند بسیار مناسب است.
سرمایهگذاری یکجا (lump-sum investing) یا متوسط هزینه دلاری؟
اگرچه DCA مزایای زیادی دارد، اما استراتژی بینقصی نیست. برخی معتقدند در شرایطی که بازار صعودی است، سرمایهگذاری یکجا سود بیشتری نصیب سرمایهگذار میکند.
فرض کنید در مثال قبل، پس از سرمایهگذاری اول ۱,۰۰۰ دلاری، قیمت اتریوم بهطور مداوم افزایش یابد. در این حالت سرمایهگذاری یکجای ۱۲ هزار دلار در ابتدای کار، سود بیشتری عاید فرد میکرد.
معمولاً افراد تمایل دارند در قیمت پایین بهصورت یکجا خرید کنند ولی بازار ارز دیجیتال نوسانات زیادی دارد و پیشبینی بازار کار بسیار دشواری است. حتی حرفهایترین تحلیلگران نیز اغلب در این زمینه اشتباه میکنند. برای نمونه، در اوایل سال ۲۰۲۲، عدهای انتظار برگشت قیمت بیت کوین از ۴۰ هزار دلار را داشتند و دست به خرید زدند. این پیشبینی اشتباه باعث شد تا با ادامه ریزش قیمت، کسانی که تمام سرمایه خود را بیت کوین خریدند، با ضرر سنگینی مواجه شوند.
مزیت اصلی DCA، کاهش نیاز به پیشبینی زمان ورود به بازار است. با این استراتژی، سرمایهگذاران میتوانند با خیال راحت، سرمایه خود را به مرور زمان وارد بازار کنند و نگران تلاش برای انتخاب بهترین قیمت نباشند.
مزایا و معایب استراتژی متوسط هزینه دلاری
DCA یک استراتژی سرمایهگذاری معتبر با مزایا و معایب خاص خود است. این روش برای سرمایهگذاران، به خصوص آنهایی که به دنبال رویکردی کمریسک و بلندمدت برای سرمایهگذاری هستند، مناسب است. مزایای اصلی این استراتژی به شرح زیر است:
- کاهش موثر ریسک: با تقسیم سرمایه در طول زمان، ریسک خرید در بالاترین قیمت کاهش مییابد. حتی اگر در برخی مقاطع گرانتر خرید کنید، خریدهای ارزانتر میانگین قیمت را متعادل میکند.
- مدیریت هیجانات: با حذف نیاز به انتخاب بهترین زمان، DCA فشار و استرس ناشی از نوسانات بازار را کاهش میدهد. این امر به حفظ انضباط در سرمایهگذاری کمک شایانی میکند.
- سادگی: DCA یک استراتژی ساده و قابل درک برای همه است. برای پیروی از آن نیاز به تحلیل تکنیکال یا دانش عمیق بازار ارز دیجیتال ندارید.
مانند هر استراتژی دیگری، متوسط هزینه دلاری نیز معایب خاص خود را دارد که عبارتند از:
- از دست دادن فرصتهای سود بزرگ: اگر بازار پس از اولین سرمایهگذاری وارد روند صعودی قوی شود، سود بالقوه کمتری نسبت به سرمایهگذاری یکجا خواهید داشت.
- هزینههای معاملاتی بالاتر: معاملات متعدد در طول زمان، کارمزدهای بیشتری در بر خواهد داشت. البته بسیاری از صرافیها برنامههای پاداش برای سرمایهگذاری منظم دارند که این هزینهها را کاهش میدهد.
- کسب سود کمتر در بازارهای نزولی: اگر بازار وارد یک روند نزولی بلندمدت شود، ممکن است سرمایهگذاری منظم، شما را به مدت طولانی در ضرر ببرد. البته در بلندمدت، میانگین خرید شما پایینتر میآید و با صعودی شدن دوباره بازار، سریعتر به سود میرسید.
با وجود این معایب، استراتژی DCA برای سرمایهگذاران بلندمدت و کسانی که بهدنبال سرمایهگذاری منظم و بدون استرس هستند، گزینه بسیار مناسبی است و مزایای آن بر معایب احتمالی میچربد.
جمعبندی
در این مقاله، ما به بررسی دو استراتژی معروف خرید پله ای ارز دیجیتال یعنی استراتژی مارتینگل و متوسط هزینه دلاری (DCA) پرداختیم. هر کدام از این استراتژیها رویکرد متفاوتی به سرمایهگذاری در بازارهای مالی دارند و مزایا و معایب خاص خود را دارند.
استراتژی مارتینگل بر مبنای دو برابر کردن حجم معامله پس از هر ضرر تعریف میشود. با وجود سادگی و جذابیت ظاهری، این روش پرریسک بوده و نیازمند سرمایهای تقریباً نامحدود است. عدم تعادل میان ریسک و پاداش، محدودیتهای صرافیها و فشار روانی ناشی از ضررهای پیدرپی، از جمله معایب اصلی این استراتژی هستند.
از سوی دیگر، استراتژی DCA، رویکردی منطقی و محافظهکارانهتر دارد. در این روش، سرمایهگذار به جای تلاش برای انتخاب بهترین زمان ورود به بازار، سرمایه خود را در طول زمان و در فواصل منظم وارد بازار میکند. با این کار، تأثیر نوسانات بازار بر روی سرمایهگذاری کاهش یافته و میانگین قیمت خرید متعادل میشود. سادگی، کاهش ریسک و مدیریت هیجانات، از جمله مزایای کلیدی این روش هستند.
بیشتر بخوانید: چگونه ریسک سبد سرمایهگذاری خود را کاهش دهیم؟
انتخاب میان این دو استراتژی، به شرایط، اهداف و ویژگیهای فردی سرمایهگذار بستگی دارد. با این حال، برای اکثر سرمایهگذاران، بهویژه مبتدیان و کسانی که به دنبال سود بلندمدت هستند، استراتژی DCA انتخاب مناسبتری به نظر میرسد.
صرف نظر از استراتژی انتخابی، نکته کلیدی این است که سرمایهگذاری در بازارهای مالی، چه سنتی و چه کریپتو، نیازمند صبر، انضباط و درک درستی از ریسک است. قبل از شروع سرمایهگذاری، اهداف و انتظارات خود را به وضوح مشخص کنید و استراتژی مورد نظر را با دقت بررسی نمایید.