خاطرات دکتر ویلز در ایران عهد قاجار؛ قلیان طلای حاکم کرمانشاه و مردی که به تیر تلگراف میخ شده بود
[ad_1] در اینجا گزیدهای از خاطرات دکتر ویلز را میخوانید که در آن دربارۀ ورود به شهر کرمانشاه و دیدار با عمادالدوله حاکم آن شهر سخن گفته است: فردای روز ورودمان، با پیرسون به دیدار عمادالدوله حاکم کرمانشاه رفتیم. این شاهزاده که عموی ناصرالدین شاه بود، مردی فوقالعاده ثروتمند و در عین حال حاکمی لایق […]
خاطرات دکتر ویلز در ایران عهد قاجار؛ «درآمد نوکر از پزشک بیشتر است»
[ad_1] در اینجا گزیدهای از خاطرات دکتر ویلز را میخوانید که در آن دربارۀ اوضاع و احوال رشوهگیری و همینطور حقوق و «مداخل» اقشار مختلف در ایران عهد قاجار سخن گفته است: اغلب در برخوردهایی که با دوستان و اشخاص مختلف داشتم، برخی از آنها از من میپرسیدند ماهی چقدر حقوق میگیرید؟ با شنیدن پاسخ […]
خاطرات دکتر ویلز در ایران عهد قاجار؛ طبابت با «گرمی و سردی» و «پِهِن داغ»
[ad_1] در اینجا گزیدهای از خاطرات دکتر ویلز را میخوانید که مربوط به آغاز کار او در ایران و شنیدن نکاتی دربارۀ اوضاع طبابت در ایران میشود: در داخل اداره با رئیس آیندۀ خودم مستر بی آشنا شدم . . . او مرا در جریان کلی کارم گذاشت و با وظایفم آشنا ساخت. پس از […]