داستانی جذاب درباره ضرب المثل تعارف آمد و نیامد دارد
[ad_1] این تعارفات ته دلی و راست راستکی مادر بزرگ بود ، چون مادربزرگ عاشق خوردن بود و تا غذایی که پخته بود تمام نمی شد ، سفره را جمع نمیکرد! هیچ غذا یا نانی حتی خرده نانی نباید باقی میماند این قانون خانه مادربزرگ بود.. یا در خیابان هر دوست و آشنایی می دید […]