پیرمرد برزگر و خرس طماع؛ حکایتی شنیدنی از هوش و ذکاوت

[ad_1] یک روز پیرمرد مشغول شخم زدن زمین خود بود، خرسى از راه رسید و گفت: عمو! خداقوت مرا شریک خودت مىکنی؟ کشاورز ترسید و گفت: بله، بله تو را شریک مىکنم. خرس گفت: تو که مشغول شخم زدن زمین هستی، من هم مىروم و موقع آبیارى زمین برمىگردم. مرد حرفى نزد و خرس هم […]