به گزارش خبر فوری، کارل پوپر، فیلسوف مشهور علم، نظریه «ابطال پذیری» را برای سنجش علمی بودن گزاره های مختلف ارائه داد. از نظر او، گزاره یا نظریه ای «علمی» است که «امکان» رد شدن داشته باشد. مقصود او از «امکان» این است که نظریه ای که ادعای علمی بودن دارد یا باید در جهان خارج و عینی رد شود و یا بتوان در ذهن، شرایط رد یا ابطال آن را تصور کرد.
برای مثال، این گزاره که آب در 100 درجه می جوشد شرط علمی بودن را دارد، چرا که می توان نقیض آن را فرض کرد و شرایط آن را تصور نمود. اگر آب در 99 درجه بجوشد یا در 100 درجه نجوشد، این گزاره که «آب در 100 درجه می جوشد» رد می شود. اما این گزاره که «در آینده زلزله ای مهیب می آید و دنیا را با خاک یکسان می کند» غیر علمی است چون شرایط ابطال پذیری را ندارد و هیچ گاه رد نشده و نمی توان شرایط ابطالش را هم فرض کرد. برای مثال، اگر 2 هزار سال بعد زلزله مهیب رخ ندهد، مدعی گزاره می تواند ادعا کند که مقصودش از آینده 2 هزار سال بعد نبود و سال های بعد این زلزله رخ می دهد.
نظریه پوپر برای سنجش ادعاهای علمی به کار گرفته شد و عمده تلاشش جدایی باورهای علمی (Science) و شبه علمی بود. با این حال، هم خود پوپر و هم طرفدارانش سعی کردند که این شاخصه و ملاک را وارد حوزه های دیگر هم بکنند. پوپری ها نقدهای تندی بر روانکاوی و مارکسیسم داشته و هر دو مکتب فکری را نوعی شیادی می دانستند.
طرفداران این مکاتب و سایر مکاتب علوم انسانی و فلسفی شروع به نقد عقاید پوپر کرده و سعی کردند یا گزاره های خود را ابطال پذیر معرفی کنند و یا به نقد ابطال پذیری بپردازند. جدال پوپری ها و دانشمندان علوم انسانی دهه ها ادامه داشت. با وجود عدم غلبه کامل دیدگاه های پوپر بر همه علوم انسانی و اجتماعی، بیشتر دانشمندان و محققان پذیرفتند که این نظریه در برخی زمینه ها کارآمد است و ابطال پذیری به صورت محدود پذیرفته می شود. دانشمندان علوم انسانی و اجتماعی پذیرفته اند که باید قوانین و شاخص هایی برای سنجش گزاره ها و نظریات هر دانش و تحقیقی وجود داشته باشد تا محقق نتواند هر سخنی را زده و جلوی سنجش پذیری آن را بگیرد. این شاخص ها شرایط «ابطال» یک نظریه، گزاره و سیستم فکری را تبیین و مشخص کرده و اگر گزاره یا نظریه ای از این قوانین و شاخص ها عبور کند، رد شده و کنار گذاشته می شود.
یکی از شاخه هایی که رویکرد پوپر قادر است آن را مورد نقادی قرار دهد «سیاست» است. سیاست به جز اینکه یک رشته علمی است، یک فعالیت انسانی و مدنی هم به حساب می آید. با این حال، از آنجا که مهم ترین فعالیت اجتماعی انسان به حساب می آید، محلی است برای بروز و ظهور استدلال ها، خوانش ها، گفتمان ها و حتی مغالطات انسانی. برای سنجش فعل و نظر یک سیاستمدار خوب، باید نوعی مکانیسم وجود داشته باشد. نظریه پوپر در قلب این مکانیسم سنجش قرار می گیرد. این سنجش در تئوری و عمل متفاوت است.
در تئوری، اگر یک نظریه سیاسی نتواند حوادث آینده را «پیش بینی» کند، محکوم به شکست است. در عمل اما شرایط متفاوت است. اگر یک سیاستمدار نتواند به «وعده هایش» در یک شرایط مشخص و بازه زمانی معین، عمل کند، می توان گفت که شکست خورده و از «سیاستمداری خوب» به دور افتاده است.
دولت پزشکیان، وضعیت خیالی «دولت جلیلی» و فرار از سنجش
مباحث نظری فوق می تواند در مورد شرایط سیاسی کنونی ایران نیز به کار گرفته شود. دولت مسعود پزشکیان در حالی به قدرت رسید که تقریبا هیچ «وعده» مشخصی نداد و طرفدارنش نیز همانطور که خودش گفته، از بغض معاویه به او رای دادند، نه حبّ علی. این سیاست «دوری از وعده» اگرچه از یک جهت نو بود و به پیروزی پزشکیان کمک کرد (اینجا بخوانید)، اما از جهت دیگر، مانعی برای «سنجش» عملکرد دولت بوده است.
این نقصان از همان روزهای نخست تشکیل دولت، خود را نشان داد و با اعلام اعضاء کابینه بیشتر بروز کرد و احتمالا در روزها، ماه ها و سال های آتی نیز بیش از گذشته خود را در معرض نمایش بگذارد. این روزها که اسامی وزرای پیشنهادی دولت چهاردهم اعلام شده و بخشی از اصلاح طلبان موتلف پزشکیان به منتقدان او تبدیل شده اند، جناح راست و موافق پزشکیان شروع به دفاع از او کرده اند. از جمله دفاعیاتی که این روزها به خصوص در شبکه ایکس دیده می شود و به احتمال بسیار زیاد در ماه های آینده اوج بگیرد، تاکید بر این فرضیه است که اگر سعید جلیلی به روی کار آمده بود، کابینه ای به مراتب بدتر تشکیل می داد. این استدلال فرار از همان سنجش پوپری است که در بالا تبیین شد.
دولت پزشکیان وعده خاصی نداده که در صورت عدم تحققش در طول 4 سال، مورد نقد و سنجش قرار بگیرد. از سوی دیگر، طرفداران او «وضعیتی خیالی» را فرض می کنند و دائما تلاش می کنند وضعیت موجود را با آن وضعیت خیالی و تحقق نیافته بسنجند. وضعیت خیالی مورد نظر آنان «دولت جلیلی» است. این دولت خیالی محل ظهور بدترین سیاست ها و اقدامات است. هر فعل و سیاست بدی که در دولت پزشکیان انجام می شود با دولت فرضی جلیلی مقایسه می شود و در مقایسه با آن، «خوب» تلقی می شود. این دقیقا همان «ابطال ناپذیری» است که پوپر و طرفدارانش بر آن تاکید داشته و سعی می کردند آن را «سنجشی معتبر» برای تمام معارف بشری معرفی کنند. طرفداران پزشکیان با سیاست خود از این «سنجش معتبر» گریزان اند. آنها باید شفاف اعلام کنند که کدام «وضعیت» باعث می شود که دولت پزشکیان را دولتی بد و ناکارآمد بدانیم؟ کدام سیاست است که در صورت اجرا شدن، می تواند دولت چهاردهم را از مشروعیت و اعتبار بیندازد؟ تا چه زمانی می توان از طریق یک وضعیت خیالی به نام دولت جلیلی، از زیر بار مسئولیت شانه خالی کرد و از «سنجش» گریخت؟ دولت جلیلی که هرگز به وجود نیامده، چه ویژگی هایی دارد؟ چرا این ویژگی ها را به آن نسبت می دهید و بر چه مبنایی آن را بدتر از دولت واقعی پزشکیان می دانید؟
اینها پرسش هایی است که طرفداران پزشکیان با گریز از پاسخ به آنها، از سنجش می گریزند.