مرد جوان با حضور در کلانتری از همسرش به دلیل خیانت به او و رابطه نامشروع با یک مرد که فروشنده لباس بود شکایت کرد.
دختر جوانی که با شکایت همسرش مبنی بر خیانت زناشویی به کلانتری ارجاع داده شده بود جهت بررسی به دایره مشاوره و مددکاری هدایت و داستان زندگی خود را اینگونه بیان کرد: در دوران کودکی گاهی توسط یکی از پسرهای فامیل که از من بزرگتر بود مورد اذیت و آزار واقع می شدم و با توجه به مجاورت محل زندگی مان هر جا من را تنها می دید مورد آزار قرار می داد و من این موضوع را سال ها پنهان کردم تا اینکه با ورود به دوران نوجوانی این مزاحمت ها را با خواهر بزرگترم مطرح کردم و نهایتا با برخورد شدید و لفظی خواهرم با این فرد، دیگر او جرات نزدیک شدن به من را پیدا نکرد.
با تلاش فراوان و شرکت در کلاسهای کنکور توانستم مجوز ادامه تحصیل را در یکی از دانشگاه ها پیدا کنم و با هزاران امید و آرزو برای ترسیم آینده ام تحصیلات خود را در این دانشگاه شروع و زندگی جدیدی را در خوابگاه دانشجویی آغاز کردم.
در آن دوران در دانشگاه با یکی از همکلاسی هایم به اسم آرش که مستمر به من ابراز توجه می کرد آشنا شدم که از خیلی جهات شبیه به من بود، از زندگی ام برایش تعریف می کردم و با دلداری ها و کلمات محبت آمیز او حس خوبی داشتم و در کنار اون بودن به من آرامش می داد.
در اواخر دوران دانشجویی بودیم که آرش از من خواستگاری کرد و من نیز با اشتیاق فراوان درخواست او را قبول و بعد از مدتی با او ازدواج کردم اما بعد از ازدواج کم کم با به دنیا آمدن بچه ها و بیشتر شدن دغدغه های کاری و بالا رفتن خرج و مخارج زندگی، همسرم کمتر به من محبت و توجه می کرد .
بارها نارضایتی ام را از بی توجهی های همسرم به او متذکر شده بودم و هر بار با واکنش های منفی او روبرو می شدم مدتی بود از حالت طبیعی خارج شده بودم از شدت عصبانیت مرتب دهان و گلویم خشک می شد، گاهی مدام گریه می کردم و ناگهان می خندیدم، همسرم که متوجه حالت غیر عادی من شده بود با اورژانس تماس گرفت و مرا به بیمارستان اعصاب و روان انتقال دادند.
لحظه های بسیار سختی را در بیمارستان تجربه کردم رفتار های بسیار بدی که با من می شد، مصرف مداوم انواع قرص و آمپول و پوشاندن یونیفرم آبی بیماران را هیچ وقت فراموش نمی کنم. پزشک تشخیص داده بود که من بیماری روانی “اختلال دو قطبی” دارم و بایستی تحت درمان قرار گیرم.
بعد از مدتی که حالم بهتر شد مرا از بیمارستان مرخص کردند و تا حدودی مورد توجه همسرم قرار می گرفتم با بزرگ شدن فرزندانم تصمیم گرفتم حرفه ای را برای خودم دست و پا کنم و با توصیه یکی از دوستانم به صورت اشتراکی آرایشگاهی را دایر کردیم و بیشتر اوقات خودم را در در محل کارم سپری می کردم و دیگر به کمبود محبت هایم فکر نمی کردم.
روزی برای خرید لباس به یک بوتیک لباس فروشی که فروشنده آقا داشت، رفتم. یک لباس انتخاب کردم فروشنده طوری از آن لباس و ظاهر من تعریف می کرد که من احساس کردم دقیقا کلماتی را به کار می برد که من از همسرم انتظار داشتم به من بگوید با این حال علیرغم اینکه آن لباس مورد پسندم نبود آن را خریدم و از آن به بعد هر چند روز یک بار به بهانه خرید لباس به آن بوتیک سر می زدم در واقع خرید لباس بهانه بود و من برای پر کردن خلاهای عاطفی ام به آنجا سر می زدم، شماره فروشنده را گرفتم و باهم دوست شدیم و با شروع رابطه و خارج شدن آن از حد معمول، همسرم متوجه رابطه ما شد و از من شکایت کرد.
نظریه کارشناسی خانم مریم فتاح زاده مشاوره و مددکار کلانتری 13آبشناسان:
در ارزیابی نمونه مورد نظر می توان سبب شناسی کرد که علت بروز بیماری روانی اختلال دو قطبی یا همان افسردگی شیدایی و همچنین یکی از علت های خلقیات هنجارشکن و رفتارهای خیانت آمیز وی در چیست.
همان طور که می دانید عوامل متعددی در بروز خیانت دخیل هستند و نگاه تک متغیری به این رفتار ساده انگاریست. در این مورد عوامل تاثیر گذار در خیانت زن به مرد می توان به گذشته نابهنجار، کودک آزاری، طرد شدن توسط خانواده، کمبود محبت توسط همسر، سابقه داشتن بیماری های روانی، نیاز به توجه طلبی، وجود بیماری های جنسی، ضعف در مهارت های زناشویی و عدم مهارت گفت و گوی زوجین اشاره کرد که هر یک به قدری مخرب هستند که به تنهایی می توانند فرد را تحریک کنند.
ارائه راهکار درمانی:
رعایت الگوی منظم خواب (همانطور که می دانید بیمار دو قطبی به دلیل پرانرژی بودن و داشتن احساسات بزرگ منشی ترجیح می دهند نخوابند و به روی هدف هایی که در ذهن می پرورداند، کار کنند) بیمار باید به طور منظم 8 ساعت در طول شب خواب کافی داشته باشد.
رعایت الگوی تغذیه مناسب و تذکر از مورد اجتناب از مصرف محرک ها (الکل، سیگار، نسکافه، قهوه و نوشابه) که در چرخه خواب تداخل ایجاد می کنند و باعث تحریک مغز می شوند.
برنامه ریزی جهت فعالیت متوسط بیمار زیر از سوی فعالیت بیش از حد باعث تحری هیجانات بیمار می شوند و از سویی دیگر در افسردگی فرد باید از بی تحرکی اجتناب کند بر این اساس یک برنامه ریزی روزانه ترسیم کردیم که در آن بیمار فعالیت های نرمالی داشته باشد.
آموزش مهارت ها و فنون آرمیدگی و راهنمایی در جهت شرکت در جلسات مدیتیشن یوگا مراقبه برای درمان اضطراب بیمار انجام شد.
نویسنده: مریم فتاح زاده/مشاوره و مددکار کلانتری 13آبشناسان فا.شهرستان رباط کریم غرب استان تهران