زوجی که متهم هستند به خاطر حرفهای ناموسی پسرخاله زن جوان، او را کشتهاند پای میز محاکمه رفتند.
متهمان هر دو اتهام قتل را انکار کردند اما مدارک علیه آنها چیز دیگری نشان میداد.
یک سال قبل خبر رسید جوانی به نام هومن تصادف کرده و جانش را از دست داده است. تحقیقات ماموران نشان داد این جوان با شوهر صیغهای دخترخالهاش اختلاف داشته است.
همسر هومن به پلیس گفت: شوهر من عمدی کشته شده است. او با امین شوهر صیغهای دخترخالهاش اختلاف داشت و من اطمینان دارم او کاری کرده است، چون شوهرم را تهدید کرده بود.
وقتی ماموران امین را بازداشت کردند او به قتل هومن اعتراف کرد و گفت: چون هومن پشت سر زنم حرفهای نامربوط زده بود او را کشتم. همسرم فریبا از موضوع خبر داشت و با هم نقشه کشیده بودیم.
با تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست، پرونده برای رسیدگی به شعبه ۱۰ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. در جلسه رسیدگی ابتدا اولیای دم در جایگاه قرار گرفتند و خواستار قصاص شدند. سپس متهمان یک به یک در جایگاه حاضر شدند.
وقتی امین در جایگاه قرار گرفت، اتهام قتل را رد کرد و گفت: من بهعمد هومن را نزدم. قبول دارم اختلاف داشتیم اما بهعمد او را نکشتم. سوار بر نیسان به سمت تهران حرکت میکردم که با یک وانت برخورد کردم. راننده با من درگیر شد و دعوا میان ما بالا گرفت. من سوار ماشین شدم تا بروم اما راننده وانت مرا تعقیب کرد. نرسیده به پارچین به انتهای خیابانی رفتم که در آن کانال آب بود و تردد در آن کم بود. نیم ساعتی آنجا ماندم تا راننده وانت مرا گم کند. همانطور که در ماشین نشسته بودم یکباره پسرخاله همسرم را اتفاقی دیدم که از خانهاش خارج شد. چون شب قبل با او درگیر شده بودم به سمتم حملهور شد. او سنگی از روی زمین برداشت و میخواست آن را به سمت شیشه ماشینم پرتاب کند که سوار ماشین شدم تا فرار کنم؛ اما ماشین ناخواسته منحرف شد و با او برخورد کرد.
متهم در پاسخ به این سوال که چرا قبلاً گفته بود همسرش از او خواسته هومن را بکشد گفت: من از ترس این حرفها را زدم و حرفهای درستی نبود.
او همچنین در جواب این سوال که چرا هومن را به بیمارستان نرساند گفت: از ترسم فرار کردم. همان موقع با همسرم تماس گرفتم و به او گفتم با پسرخالهاش برخورد کردهام و سه روز بعد همسرم گفت شنیده پسرخالهاش در بیمارستان فوت شده است.
وقتی نوبت به فریبا رسید، او هم اتهام را رد کرد و گفت: هیچ نقشی در مرگ هومن نداشتم. شوهر سابقم مردی بود که خانه فساد داشت. او مواد مصرف میکرد و هومن هم به خانه او رفتوآمد میکرد. بعد از اینکه من از شوهر سابقم جدا شدم و دوباره صیغهای ازدواج کردم، هومن در خانواده حرفهای نامربوطی درباره من زد و بعد هم به خانه شوهر سابقم رفت و همین حرف را آنجا هم زد. شوهر سابقم همه آنها را برایم پیامک کرد. من با برادر هومن تماس گرفتم و گفتم با برادرت صحبت کن این حرفها را نزند. سر این موضوع با هومن اختلاف داشتیم اما هیچ حرفی درباره قتل او نزدم.
بعد از گفتههای متهمان، قضات شعبه ۱۰ برای تصمیمگیری وارد شور شدند.