به گزارش مبلغ پژوهشکده اندیشه دینی معاصر و خانه اندیشوران روز ۶ فروردین مصادف با ۱۵ رمضان نشستی با حضور دکترحمیدرضا شریعتمداری رئیس دانشکده فلسفه دانشگاه ادیان و مذاهب برگزار کرده است که ایشان در این جلسه در باب «معقولیت در رفتار دینی» سخنانی ایراد کردند که در ادامه گزارشی از آن را میخوانید:
آقای شریعتمداری سخنان خود را با صحبت از انواع الزامهای قانونی، عرفی و دینی و التزام ما به آنها آغاز کردند: زندگی انسانی هیچگاه خالی از الزامات و التزامات نبوده است. همواره از مواقعی خاص و مواضعی مشخص، الزامهایی متوجه انسان شده است. این الزامها گاهی قانونی است و براساس قرارداد اجتماعی یا هر منبع الزام آور دیگری، گاهی به صورت عرفی و بر اساس توافقی است که بین یک جمع و جامعه خاصی صورت میگیرد و گاهی الزامات دینی هستند.
طبعا الزامات دینی متوجه کسانی است که به دینی و آیینی پایبند هستند. زندگی بدون این الزامات شدنی نیست خصوصا الزامات دینی که گاهی برای سامان دادن رابطه انسان و خداست، گاهی برای سامان دادن رابطه انسان با دیگر انسان ها و گاهی هم برای ساماندهی مناسبات انسان با خود انسان است. در هر حال این الزامات وجود دارند و کسانی که متدین هستند طبیعی است و از آن ها انتظار می رود که به این الزامهای دینی پایبند باشند کما اینکه باید به الزام های قانونی هم پایبند باشند. الزام های عرفی هم وجود دارند ولو اینکه خاستگاهشان به قدرت و استحکام الزام های قانونی یا دینی نباشد، این الزامات گاهی انسان ها را بیشتر و قویتر پایبند میکنند.
این الزامها طبعا از ما التزام می طلبند. البته در کنار این الزام ها حقوقی هم وجود دارد و معمولا گفته می شود که هر گاه و هر جا تکلیفی هست یا الزامی هست، حقی هم وجود دارد. آن حقوق رو ما مطالبه می کنیم و این الزام ها رو از ما مطالبه می کنند و ما باید به این الزام ها پایبند باشیم.
در خصوص الزامهای دینی، ما راههای مختلفی داریم. برای تشخیص این الزام ها، منابعی است که در دین تعریف شده و به رسمیت شناخته شدهاست. در هر دینی کسانی هستند که از روی اجتهاد و تلاش شخصی خودشان سعی میکنند از این منابع، آن الزامات رو کشف کنند. برخی نص گراتر و نقل گراتر هستند و برخی عقل گراتر هستند. کسانی هم هستند که توان اجتهاد را ندارند و طبعا سراغ مجتهدان می روند و از مجتهدان تقلید می کنند. پس ما برای دستیابی به الزامهای دینی هم راه اجتهاد را پیش روی خودمان داریم و هم راه تقلید کردن را.
اگر چه اجتهاد یک کار عقلیست و با کاربست عقل است که اجتهاد صورت می گیرد اما یک مجتهد می تواند خیلی عقل گرا باشد و می تواند تا اندازه کمی عقل گرا باشد. به هر ترتیب ما از روی اجتهاد یا تقلید از روی عقل گرایی یا نصگرایی به مجموعهای از الزامات دینی می رسیم.
الزامات دینی مختلف هستند. برخی کاملا حالت شخصی دارند. مثلا رابطه ی انسان با خدا را سامان میدهند یا رابطه انسان با خودش را کیفیت و ارتقا می بخشند و گاهی هم اجتماعی هستند یعنی به مناسبات میان من و دیگران در سطح خانواده، در سطح گروههای اولیه و ثانویهی اجتماعی مربوط می شوند. از جمله این الزامهایی که در دین اسلام وجود دارد امر به معروف و نهی از منکر است.
هیچ کسی تردیدی ندارد که یکی از تکالیف دینی یک مسلمان احساس مسئولیت نسبت به دیگران است. احساس مسئولیت نسبت به جریان احکام دینی در جامعه است. احساس مسئولیت نسبت به هدایت دیگران است. احساس مسئولیت نسبت به ارتقای اخلاقی و معنوی جامعه است. هیچ تردیدی در این مورد نیست. آقای مایکل کوک در کتاب امر معروف و نهی از منکرش این را از ویژگی ها یا مزایای اسلام تلقی می کند که انسانها را نسبت به جامعه خودشان مسئول می کند. مسئولیت داشتن نسبت به جامعه در همه ی نظام های تربیتی و اجتماعی یک امر پذیرفتهای است و بدون این مسئولیت همگانی هیچ نظم و نظامی نمی تواند برقرار شود یا پا بر جا بماند. ولی این مسئولیت اجتماعی وقتی که ناظر به برخی از احکام دینی میشود که به هر دلیلی کسانی نسبت به آنها پایبند نیستند یا در وجدان جمعی و احساس عمومی جامعه، خیلی میان آنها پایبندیهای دینی و شرایط مطلوب زیستی پیوندی برقرار نمیشود، به همین جهت در برابرش مقاومتهایی صورت می گیرد اما سخنان ما در خصوص کسانی است که مومن هستند، الزامات دینی رو میپذیرند و التزام به آن الزامهای دینی را کاملا موجه می دانند.
فرق یک مومن معتقد با کسی که مومن نیست یا ایمانش محکم و استوار نیست در این است که یک مومن با تمام وجود به دین خودش پایبندی نشان می دهد و از ملامت ملامت کنندگان، از خوشایند و ناخوشایند دیگران ابایی ندارد.
نمیشود به یک مومن گفت که تو اجتهاد نکن یا تقلید نکن یا وقتی که با اجتهاد یا تقلید خودت به یک آموزه یا به یک حکمی رسیدی عملا پایبندی نشان نده. در هر شرایطی که پیش آمد با توجه به هر موقعیتی، یک گوشهای از گوشههای این دین رو بزن و نادیدهاش بگیر. این چندان موجه به نظر نمیرسد مگر در جایی که واقعا هیچ نوع ظرفیت و زمینهای در جامعه وجود نداشته باشد. تنگناهای خیلی شدیدی باشد که باب این مسئله هم در فقه و دین مشخص است و حد و حدودش معلوم شده اما به همین کسانی که مؤمن هستند و پایبندی دینی دارند و با دین شناسی خودشان ممکن است به هر موضعی رسیده باشند که این موضع ممکن است عقلانی باشد، ممکن است عقلانی نباشد ولی به هر حال به یک موضع و تشخیص دینی رسیدند که به آنها نمی شود گفت شما پایبند نباش اما یک چیز را می شود گفت که دین هم روی آن تاکید دارد. اینکه شما همین تشخیص دینی خودتان را اگر میخواهی انجام بدهی، این کار را با تدبیر، مصلحت اندیشی، زمانه شناسی و مخاطب شناسی انجام بده.
بنابراین حکمی که شما بنا بر اجتهاد یا تقلید دینی خودتان به آن رسیدید، در هر ساحتی، در ساحت فردی و در ساحت اجتماعی به گونه ای اجرا و پیاده کنید که از عقلانیت و معقولیت به دور نباشد.
ما صحبت از عقلانیت در مقام شناخت و تشخیص نمیکنیم.ممکن است کسی نص گرا باشد و میزان عقل گراییش خیلی کم باشد یا برعکس. ما به تشخیصش کاری نداریم ولی به تطبیقش و به عملیاتی کردن آن تشخیص دینی کار داریم.
ما از آیات و روایات فراوان، از سیره امامان معصوم، از سیره پیامبر اکرم (ص) که فوق همهی سیرههاست، این گونه به دست می آوریم که یک مومن در دین ورزی خودش، در دین داری خودش، در دین گستری خودش، در تبلیغ دین، در اجرای دین در همهی ساحات فردی و اجتماعی حتما باید سنجیده عمل کند. حتما باید عاقلانه عمل کند. برخی از این سنجیده عمل کردنها در خود دین لحاظ شدهاند مثلا نمیشود من آنقدر به عبادت مشغول شوم که از واجبات خودم و تکالیف خودم نسبت به خانواده باز بمانم، کار نکنم، تلاش نکنم، دنبال شغل و درآمد نباشم، بگویم من همواره سرگرم عبادت هستم و دیگران باید به من کمک کنند. که این موارد در دین مورد نهی قرار گرفته است. حتی جاهایی هم که مشخصا تعلیم آموزهای در دین وجود ندارد بنا بر تعالیم کلی که دین دارد، ما کاملا به این جمعبندی میرسیم که وقتی میخواهیم هر عمل دینی را انجام دهیم باید یک فیلتری داشته باشیم این فیلترکه تعابیر مختلفی از آن میشود و ممکن است عقل باشد، تقوا باشد یا حلم باشد.
در روایات ما آمده دینداری که عاقلانه دینداری نمیکند، مورد اعتنا و مورد توجه نیست. کسی که برای اجرای احکام دینی دچار وسواس می شود گفته شده چنین شخصی عاقل و مقبول نیست. بنابراین توصیهای که ما به همهی دینداران داریم، به همهی کسانی که در عرصههای دینی فعال هستند این نیست که در انجام تکالیف دینی کاهلی کنید، سستی کنید، تسامح کنید، نه. منِ متدین باید به همهی آنچه در دین آمده، پایبند باشم. در همهی این رفتارهای دینی جانب عقل را رعایت کنید، با تدبیر، دین را اجرا کنید. دین را پیش ببرید و دین را بگسترانید.
شاید این آیهی شریفه گویای همین نکته باشد که خداوند میفرمایند: «خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ» خطاب به پیامبر و طبعا به همهی مومنان است که عفو رو پیشه کنید و پایبند به عفو باشید حالا عفو به معنای بخشایش باشد، بخشودن باشد یا عفو به معنای اعتدال باشد چنانکه در روایت امام صادق (ع) فرمودند: عفو یعنی حالت وسط و میانی. خذ العفو یعنی میانه رو باش که با سیاق آیه هم این معنای دوم سازگارتر است ولی حتی اگر معنای اول هم باشد یعنی در مناسبات اجتماعی شما چشم اغماض داشته باشید، اهل تغافل باشید، خیلی چیزها را به روی خودتان نیاورید. و امر بالعرف یعنی همدیگر را با آنچه که متعارف هست توصیه کنید به شیوه ای که مقبول است. در لفظ امر به معروف این متعارف بودن خوابیده است. و اعرض عن الجاهلین یعنی اگر سر و کارتان با آدمهایی است که جاهل هستند یعنی رفتاری نابخردانه دارند، از آنها بگذرید. در تبلیغ دین، خودتان را درگیر نکنید با آدمهایی که نابخردند یا آدمهایی که به دندهی لجاجت افتادهاند، آدمهایی که اهل هیاهو و غوغا آفرینی هستند. از این آدمها بگذرید و روی بگردانید.
خلاصهی این سه فراز رو می توان در این تعبیر بیان کرد که دینداری شما دینداری عاقلانه باشد.