الهام فخاری در خصوص چالشهای پیش روی کشور در حوزه سیاسی گفت: امنیتیتر شدن سیاست در ایران چالش بزرگی است و منجر به پیشحذفی و بیشحذفی کنشگران و نیروهای سیاسی شده است. از سویی غلیطتر شدن حلقهی ویژهها و به اصطلاح خودشان «خالصسازی» به شدت یافتن مسالهها میانجامد. کشور را نمیتوان و نباید یک کلوپ خصوصی سیاسی تلقی کرد این وضعیت به وخیمتر شدن فساد میرسد. دشواری اداره کردن در سطح کلان در توانایی تحمل و تنظیم تفاوتها و گوناگونی هاست وگرنه که ایران با درآمد سرشار و شگفتانگیز و این همه منابع و سرمایهها حتی در تحریم و با وجود هدررفت چشمگیر داشتهها و با وجود خودخالصپندارها چرخش چرخیده است و تا مدتی میچرخد.
مسائل سیاسی وضعیت اقتصاد کشور را دچار سیاهچالههای بزرگ کرده است
وی افزود: مسائل سیاسی به روشنی وضعیت اقتصاد کشور را دچار سیاهچالههای بزرگ کرده، وضعیت نهادها و بنگاههای کاری را بنگرید، کارفرما در تنش و کارمند و کارگر هم دچار چالش و ابرچالش، وضعیت ارزش پول ملی و امنیت روانی-اقتصادی را هم که دارید میبینید. هولناک است که برخی از مدیران کلان نگاهشان به مردم این شده که مردم قدرت تشخیص ندارند و برای ۲۰۰ هزار تومان یارانه یا پول دنبال ماشین تان میدوند. ببینید این نگاه و رویکرد هم از مهمترین چالشها است این که رویکرد مدیریتی کشور، بهجای توجه به پیامدهای پرآسیب شیوه اداره کردن آن و ناتوان کردن تدریجی همهجانبه مردم، فراتر از شعارها، در عمل مردم را رعیت و صدقهبگیر تلقی کند. از آن سو با حذف متخصصان مختلف، با این دست فرمان با این که چه بسا میخواهد کار مثبتی انجام بدهد ولی معلوم نیست روی کدام ریل د کجا میرود.
این فعال سیاسی اصلاحطلب تصریح کرد: در حالی که مسالههای مهم در سطح جهانی هست، ما درگیر نان و گوشت روزمره و امنیتی شدن زندگی روزمرهایم و بیشتر گروهها و فعالان متاسفانه کارایی و شایستگی و مرجعیت سیاسی خود را هم از دست دادهاند و از جامعه جاماندهاند. بهجای پرسشگری و ایفای نقش در فضای جهانی در موضوعهایی که آیندهی زمین و انسان و دیگر زندگان را دچار میکند از چرایی سیطره هوش مصنوعی تا چالشهای محیط زیستی و … ما کجا ایستادهایم و چرا ما از پرداختن به مسالههای بزرگ به خاطر گرفتاری های نیازهای اولیه زندگی باز ماندهایم؟ این نقد تنها به گروه مستقر و چیره نیست بلکه به باور من این روند سالها و دهههاست که برقرار بوده چه بسا با شدت کمتر یا بیشتر.
وقتِ خانهنشینی و در عزلت بودن نیست
وی با بیان اینکه اگر راهی برای بهبود باشد حزبها و نهادهای مدنی هم باید خانهتکانی کنند و به بهبود سازمانی خود بپردازند، گفت: از طرفی در یک سپهر (اتمسفر) سخت، مبهم و بسته ملی-حاکمیتی، بهبود و بالندگی نهادهای مدنی بسیار دشوارتر شده است. با همه اینها چهرههای سیاسی و حزبی، بزرگان فرهنگ و هنر و همه کسانی که ایران را محور مشترک همهمان میدانند، از ققنوسوارگی ایران سخن میگویند. این پویایی و زنده بودن جامعه ایرانی و پرهیز از هزینهتراشیهایی که شوربختانه تندروهای خودخالصپندار ایجاد کردهاند، نشانههای روشنی برای یافتن راه چاره است. ما به هماهنگی و انسجام متخصصان کلاننگر برای سناریوهای آیندهپژوهی و پیشنهاد و پیشبرد راهکارهای سازنده نیاز داریم، اکنون وقت خانهنشینیها و در عزلت اندوهگین بودن نیست.
فخاری در پاسخ به این سوال با توجه به آنکه میزان مشارکت در انتخابات گذشته ۴۱ درصد عنوان شده چه راهکارها عملی باید در طول این دو سال باقی مانده تا انتخابات ۱۴۰۴ طی شود تا درصد مشارکت افزایش پیدا کند، گفت: هنگامی که واژهی «عبور» از چهرههای مرجع اجتماعی-سیاسی-فرهنگی یا روش و ابزارهای مردمسالارانه مطرح میشد باید این را به مثابه یک هشدار مهم در نظر میگرفتند. عبور از سازوکارهای قانونی یعنی افزایش از کارافتادگی خردورزی و هیجانمدار شدن کنش و واکنشها و بهنوعی آشفتگی که برای همهی جامعه زیانبار خواهد بود. این نتیجه از درصد شرکتکنندگان و نسبت واجدان شرایط و همچنین رای سفید یا باطله گویای این است که از نظر بسیاری از مردم سازوکار انتخابات و صندوق رای، نهتنها در سطح ملی بلکه در انجمنها و نهادهای صنفی، پاسخگوی گوناگونی سلیقهها و پیشبرد خواستههای ملی، صنفی و حرفهای نیست. در این شرایط مردم کم کم از همکاری و درگیر بودن در انتخاباتها خود را کنار میکشند و ویژهسازی و خودبهترپنداری و ویژهخواری غلیظتر میشود، خیلیها به این باور میرسند که با وجود شایستگی، مهارت و دانش، کوشش و کار توانفرسا از زندگی مناسب محروم شدهاند.
وی افزود: همه میفهمند این شرایط زندگی به زیان عموم مردم است، ولی سود این ویژهخواری افق دید بهرهمندانش را چنان محدود میکند که از توجه به خطرهای بزرگتر در درازمدت غافل میمانند. در کل هم شوربختانه رفتار مدیریتی کشور گویای نشنیدن و بیتوجهی به پیام مردمی است که در برهههایی از ایشان بهطور نمادین دعوت به حضور میکنند ولی امکان برخورداری از انتخابهای متناسب با گوناگونی اجتماعی را فراهم نمیکند یا منتخبان را چنان از کار میاندازد که گرهای از زندگی مردم گشوده نمیشود. ببینید ما ارزیابی و سنجش درست و مستقلی انجام نمیدهیم ولی بهطور ضمنی میشود بررسی کرد نتیجههای صندوقهای گذشته چه کارنامهی کاری داشتهاند، کار آنها چقدر در راستای خواستههای موکلینشان بوده، مردم چقدر اینها را شبیه به خود و نمایندهای گویا و شنوا و پیگیر و توانا در پیشبرد هدفهایشان میدانند؟
همه میفهمند این شرایط زندگی به زیان عموم مردم است، ولی سود این ویژهخواری افق دید بهرهمندانش را چنان محدود میکند که از توجه به خطرهای بزرگتر در درازمدت غافل میمانند
جامعه ایرانی نمیخواهد بردهوار و تودهای زندگیکند
این فعال سیاسی اصلاحطلب تاکید کرد: بعضی افراد و بعضی دورهها که پس از انتخاب کلا ناپدید شدهاند و سرگرم بهرهبرداری و رشد خودشان کار اصلی نمایندگی مردم را فراموش کردهاند. ناتوانسازی نهادهای انتخابی خطر بزرگی است. مساله انتخابات ما از انتخابات اسفند ۱۴۰۲ آغاز نشده، برگردید به انتخاباتهای نهادهای صنفی و علمی و مدنی در سالهای گذشته، یک روند مشخص در کار هست. حذف بخش بزرگی از جامعه وضعیت را از این که هست ناعادلانهتر میسازد. رسیدن به باور “هیچکاره بودن” و بردگی اجتماعی هولناک است، در درازمدت واکنشهای پیشبینیناپذیر به همراه خواهد داشت. جامعهی ایرانی نمیخواهد بردهوار و تودهای زندگیکند، برای همین با وجود دلبستگیها و ریشهها برای گریز از چنین وضعیتی رو به مهاجرت برده آنهم برای حداقلی از شهروند بودن و نابردگی.
بازسازی اعتماد عمومی در گام نخست نیازمند درمان شنیداری و ادراکی مدیریت کلان است
وی تصریح کرد: اگر از بازسازی برای بهبود وضعیت موجود بخواهیم سخن بگوییم از سویی باید توجه داشت که ساختن و بازساختن بسیار دشوارتر از خراب کردن و حذف و ویرانی نهادها و ابزارهای اجتماعی است. هنوز هم بسیاری متخصصان فریاد میزنند که نگذارید دیرتر شود چون آسیبهای پیش رو ایران را در خطر قرار میدهد، ولی شما چه تدبیر و چارهجویی میبینید؟ بازسازی اعتماد عمومی در گام نخست نیازمند درمان شنیداری و ادراکی مدیریت کلان است که بتواند و بخواهد گوش بدهد تا بداند چه شده چه کرده و با چه وضعیت واقعی روبروست، با فراخواندن متخصصان و تجربهداران چارهجویی کند، راهکارهای سازنده برای توقف روند ترسناک اقتصادی و اجتماعی برگزیند و با همکاری معتمدان مردم، نه گماشتگان خود، کلیت جامعه را برای گذر از این وضعیت همراه کند. رنج و درد وضعیت کنونی را با بهکارگیری روشهای عادلانه بکاهد، تا مردم دوباره باورش کنند و اعتماد عمومی ترمیم شود.
فخاری افزود: شما نمیتوانید به زور یا خیالپردازانه مردم را قانع کنید که همچنان در صحنه باشند وقتی نشانهها و رفتارها گویای هیچکاره کردنشان، بیتوجهی به گوناگونی سلیقهشان، معیار نبودن قانون(قانون به مثابه ابزار توزیع عادلانه فرصتها و نه تهدید و بگیر و ببند) و فروریختن روز به روز باشند. جامعه هوشمند است، جامعه ایرانی درماندهی آموخته شده نیست، به شیوههای خودش کنش و واکنش دارد ولی آیا مخاطبان جامعه این پیام را دریافت میکنند؟ باید خطر بزرگ را درک کنند، بایستند و اول از همه گوش بدهند با مهار دفاعیات روانی منفیشان، با بردباری و بدون واکنشی و شتابزده رفتار کردن. تا هنگامی که واقعبینانه درد فهمیدن وضعیت را به جان نخرند، نپذیرند که آن بخشی از جامعه که از وضعیت مدیریت امور ناخشنود و خشمگین است درصد چشمگیری است و صندوق و روش انتخابات را نباید و نمیتوان فقط به یک ابزار نمادین محدود کرد، نمیتوان برای انتخاباتهای آینده حال و روز بهتری پیشبینیکرد.
وی گفت: وقتی جامعه احساس و ادراک سیلیخورده بودن دارد و انگشت در چشمش فرو شده، پاسخش به دعوت به عکس یادگاری برای ارائه تصویر خوب به جامعه جهانی روشن است. این را هم در نظر بگیرید که با وجود باور و تلاش بخشی از بدنه اداری و مدیریتی کشور در راستای اهمیت روشهای مردمسالارانه و ابزارهای قانونی، ولی بنابه تحلیلهای مدیران سابق بهویژه در زمینه اجتماعی-امنیتی، به هرحال ممکن است بخشی از این ساختار دچار افراد یا بعضی گروههای سیاسی شده باشد که آگاهانه بهدنبال ازکار انداختن صندوق و بهرهگیری از روشهای آمرانه باشند و وقتهایی که این دیدگاه سیطره پیدا کند، نهاد انتخابات در خطر بیشتری است. نباید انفعالی رفتار کرد، دلسوزان و آگاهان باید فراتر از گرایش و سلیقه سیاسی برای بازداشتن این روند در کنار هم باشند.
بازسازی اعتماد عمومی به زمانی بیش از دو سال نیاز دارد
فخاری در ادامه یادآور شد: البته که اگر آسیبشناسی کنیم، گاهی و برخی گروههای سیاسی و فعالان رسانهای به این نکته توجه نکردند که نباید آنقدر تنش و درگیریهای سیاسی را به کل جامعه کشاند که مردم و جامعه مدنی از پاسداری از نهاد انتخابات و کلیت جمهوری که دستاورد خونین مشروطه تاکنون بوده و بهای تاریخی بسیار سهمگین داشته، غافل شوند. مردمسالاری و نهادها و پایههای جمهوری اسلامی ناگهانی پدید نمیآیند ما همه باید در یک روند بلندمدت از آنها پاسداری کنیم و در مسیر رشد و آموختن تلاش کنیم. اگر جمهوری برپایه انتخابات و نظام شایستگی نباشد، سوی دیگرش هرج و مرج خواهد بود.
وی تصریح کرد: در کل نخستین گام باید شنوا کردن مدیریت کلی کشور نسبت به مردمی که صاحبان اصلی این کشور هستند، باشد. حاکمیت و مدیریت کشور در واقع باید به یاد بیاورد که خدمتگزار مردم است و مراقبت کند وجهه فرمانروایی به خود نگیرد. این بازسازی اعتماد عمومی به زمانی بیش از دو سال نیاز دارد ولی برای برداشتن گامهای درست با این که روزبهروز دشوارتر میشود، هنوز هم فرصت هست. مردم ایران نه درماندهاند نه ستیزهجو؛ این مردم کمهزینهترین و مسالمتآمیزترین روشها را ترجیح دادهاند و به نشانههای مثبت واقعی پاسخ منفی ندادهاند. اگر از اعتبارزدایی معتمدان مردم دست بردارند، برای درک درست شرایط از متخصصان خانهنشینشده کمک بخواهند، افق دیدشان را بلندتر کنند و ایران محور باشند نه دارودسته این و آن، چه بسا راههایی برای بازسازی باشد.