توماس فریدمن، ستون نویس نیویورک تایمز در مطلبی نوشت: گفته میشود که خطرناکترین و تنش خیزترین نقطه جهان در حال حاضر تنگه بین تایوان و چین است، جایی که نیروی دریایی و هوایی چین هر روز برای مرعوب نمودن تایوان دست به تحرکات نظامی میزنند و همزمان گشت زنیهای نیروی دریایی آمریکا در آن ادامه دارد. اما من در این باره تردید دارم. در حال حاضر یک موازنه بازدارندگی با ثبات در این منطقه برقرار است. تحولات تنگه تایوان در مقایسه با آنچه من اخیرا در بازدید از منطقه خاورمیانه شاهدش بودم، یک رقابت دوستانه است.
طی هفته گذشته به مدت ۲ روز به همراه ژنرال مایکل کوریلا، فرمانده ارشد بخش خاورمیانه سنتکام، سوار بر یک هلیکوپتر شینوک سی اچ ۴۷ از هفت پایگاه نظامی ایالات متحده در غرب اردن و شرق سوریه بازدید نمودم. اینجا هیچ تعادلی وجود ندارد. در عوض جنگ دیگر خاورمیانه که مدت کوتاهی پس از حمله حماس به اسرائیل در ۷ اکتبر آغاز شد در جریان است.
این جنگ دیگر خاورمیانه ایران و نیروهای نیابتی اش (حوثی ها، حزب الله و شبه نظامیان شیعه در عراق) را در برابر شبکه کوچک پایگاههای آمریکایی در سوریه، اردن و عراق و نیروی دریایی این کشور در دریای سرخ و خلیج عدن قرار داده است.
این شبه نظامیان شیعی تحت حمایت ایران در عراق و مبارزان حوثی در یمن ممکن است تهدیداتی مرگبار به نظر نرسند، اما آنها برای مسلح شدن، تطبیق دهی و شلیک برخی از دقیقترین تسلیحات جهان آموزش دیده اند. این تسلیحات اعطایی از سوی ایران میتواند یک هدف ۳ فوتی را در فاصله ۵۰۰ مایلی هدف قرار دهد.
سربازان و دریانوردان جوان آمریکایی که قبلا در بازیهای رایانهای چنین صحنههایی را دیده بودند، اکنون خود را در مقابل این تهدیدات واقعی میبینند و با استفاده از نرم افزار و مکان نما، پیچیدهترین اقدامات متقابل و رهگیری را به کار میگیرد تا موشکها و پهپادهایی را که گروههای نیابتی ایران به سمت آنها پرتاب میکنند دفع نمایند.
کوتاه سخن اینکه، آمریکاییها ممکن است ندانند که درگیر جنگ با ایران هستند، اما سپاه پاستداران ایران مطمئنا میداند که از طریق نیروهای نیابتی خویش جنگی در سایه با آمریکا آغاز کرده اند.
احتمال میدهم که تهران یک هدف دیگر نیز در سر داشته باشد: ترساندن متحدان عرب آمریکا با نشان دادن اینکه میتواند به نیروی محافظ آنها یعنی ایالات متحده ضربه بزند
اگر یکی از این نیروها “خوش شانس” باشد و با حمله به یک کشتی جنگ ایالات متحده یا یکی از پادگانهای این کشور در اردن یا سوریه، نظیر آنچه در بمباران پایگاه تفنگداران دریایی آمریکا در بیروت در سال ۱۹۸۳ رخ داد، یک تلفات گسترده به بار بیاورد، رویارویی ایران و آمریکا مطمئنا از سایه بیرون خواهد آمد، و به یک رویارویی مستقیم در منطقهای که جهان بیشترین نیاز را به نفت آن دارد تبدیل خواهد شد.
به گفته مقامهای سنتکام، این جنگ در سایه در خاورمیانه در ۱۷ اکتبر، یعنی ۱۰ روز پس از حمله حماس به اسرائیل آغاز شد، زمانی که ایران به وضوح تصمیم گرفت تمام نیروهای نیابتی خود را تقویت نماید. ایران در پوشش جنگ غزه و احساسات ضد آمریکایی شکل گرفته در منطقه، تلاش کرد ببیند که آیا میتواند شبکه تاسیسات ایالات متحده در عراق، شرق سوریه و شمال اردن را به شکلی قابل توجه تضعیف نماید یا نه و آیا امکان اخراج کلی نیروهای آمریکایی از منطقه وجود دارد یا خیر.
من احتمال میدهم که تهران یک هدف دیگر نیز در سر داشته باشد: ترساندن متحدان عرب آمریکا با نشان دادن اینکه میتواند به نیروی محافظ آنها یعنی ایالات متحده ضربه بزند.
اما آنچه با قطعیت میدانم این است که به ۳ دلیل این خطرناکترین بازیای است که امروز در جهان شاهدش هستیم:
دلیل نخست، حجم بالای راکت ها، پهپادها و موشکهایی است که توسط نیروهای نیابتی ایران به ویژه حوثیهای یمن و گروههای شبه نظامی عراقی به کار گرفته شده است. به گفته سنتکام، از ۱۷ اکتبر تاکنون صدها سر جنگی حمل شده توسط راکتهای زمین به دریا، موشکهای کروز، موشکهای بالستیک، پهپادهای تهاجمی، قایقهای تندروی انتحاری و زیردریاییهای بدون سرنشین توسط نیروهای نیابتی ایران به پایگاههای نظامی، کشتیهای جنگی آمریکا و کشتیهای تجاری در دریای سرخ شلیک شده است.
خوشبختانه به رغم حجم بالای حملات، آمریکا توانسته با استفاده از اقدامات متقابل و سیستمهای ردگیری و رادارهای پیشرفتهای که در پایگاهها و کشتیهای نظامی اش مستقراست، بخش عمده این حملات را نابود یا منحرف نماید. این کار چندان ساده نیست. چند راکت و پهپاد هم توانسته اند از سامانههای دفاعی عبور کنند و بیش از ۱۸۰ نظامی آمریکایی را مجروح نمایند.
دومین دلیلی که جنبههای بسیار خطرناک این رویارویی را آشکار میسازد این است که ایرانیها نیروهای نیابتی خود را تشویق کرده اند که به شکلی کاملا تهاجمی عمل کنند. این موضوعی بود که ژنرال کوریلا با من در میان گذاشت. پس از حمله به برج ۲۲ توسط نیروهای تحت حمایت ایران که منجر به کشته شدن ۳ نظامی آمریکایی در اردن شد، ایالات متحده در دوم فوریه حملات هوایی تلافی جویانهای را علیه شبکه نیروهای نیابتی ایران در عراق و سوریه به اجرا گذاشت و یک روز بعد هم مواضع حوثیها را مورد هدف قرار داد. آمریکا همچنین ابوباقر الساعدی، فرمانده کتائب حزب الله را که به ادعای آمریکا مسئول حملات پهپادی به پایگاههای این کشور در عراق، اردن و سوریه بود ترور کرد. این اقدامات توجه ایران را برانگیخت و نیروهای نیابتی این کشور از آن زمان تاکنون یک آتش بس اعلام نشده را بر روی زمین رعایت کرده اند. اما این آتش بس غیررسمی توسط حوثیها رعایت نشده و آنها گفته اند تا زمانی که آتش بسی در غزه برقرار نشود، از هدف قراردادن کشتیهای تجاری و نیروی دریایی آمریکا یا اسرائیل دست نخواهند کشید. آخر هفته گذشته کشتی باری روبی مار که با پرچم کشور بلیز تردد میکرد، اولین کشتیای لقب گرفت که بر اثر حملات موشکی حوثیها در تنگه باب المندب غرق شد.
این موضوع ما را به دلیل سوم درباره جنبههای هشدار دهنده این جنگ منطقهای در سایه میرساند. در هر پایگاهی که ما بازدید کردیم، یک اتاق فوق محرمانه تحت عنوان مرکز یکپارچگی رزم وجود داشت که اصحاب رسانه حق ورود به آن را نداشتند. در این مرکز سربازان آمریکایی به نمایشگرها زل میزنند و تلاش میکنند اشیاء پرندهای را که به سمت آنها پرواز میکنند شناسایی کنند و با توجه به رادار و ویژگیهای بصری آن تصمیم بگیرند که آیا با شیء مذکور درگیر شوند یا نه. به گفته یکی از افسران سنتکام وقتی شما از موشکهای ۲۰۰ هزار دلاری برای متوقف کردن پهپادهای ۲۰ هزار دلاری ساخت ایران استفاده میکنید، داشتن انضباط کاری از اهمیت زیادی برخوردار است.
این اوپراتورها اغلب کمتر از ۹۰ ثانیه برای تصمیم گیری درباره درگیر شدن با پهپادهای مهاجم و استفاده از سامانه دفع پهپاد کایوت زمان دارند. به بیان دیگر، هر روز این نبرد آبستن یک رویداد با احتمال پایین، اما با تبعات بسیار بالاست؛ و اولین و اغلب آخرین خط دفاعی حدود ۲۰ سرباز یا دریانورد آمریکایی مستقر در آن پایگاه یا کشتی جنگی یک نمایشگر رایانهای و اوپراتوری است که باید در چند ثانیه تصمیم بگیرد آنچه بر سر راهش سبز میشود چیست و باید از چه ابزارهایی برای اقدام متقابل استفاده نماید.