22 اسفند 1403
جدیدترین اخبار

علی‌اکبر صالحی؛ دیپلماتی که رئیس بنیاد ایران‌شناسی شد

بعد از شرکت در نظرسنجی نتیجه نمایش داده خواهد شد.

مالک هستید یا مستاجر؟

علی‌اکبر صالحی؛ دیپلماتی که رئیس بنیاد ایران‌شناسی شد

علی‌اکبر صالحی؛ دیپلماتی که رئیس بنیاد ایران‌شناسی شد



به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، صبح امروز سه‌شنبه (۲۱ اسفند ۱۴۰۳) مراسم معارفه علی‌اکبر صالحی، عضو فرهنگستان علوم و وزیر امور خارجه اسبق به عنوان رئیس بنیاد ایران‌شناسی برگزار شد. به همین مناسبت نگاهی انداخته‌ایم به سطوری از کتاب «گذری در تاریخ (زندگی و کارنامه صالحی)» که در انتشارات وزارت امور خارجه به چاپ رسیده است. 

کتاب با زندگی‌نامه اجداد ایشان آغاز می‌شود. او از طرف پدری اصالتا اهل طالقان است اما بعدها اجدادش از طالقان به برغان قزوین می‌آیند. این دو منطقه از دهستان‌های همجوار هستند. به استثنای پدرش که متولد قزوین است سه تا چهار نسل اجداش در کربلا به دنیا آمده‌اند.

 

از همان دوران بچگی حس وطن‌دوستی شدیدی داشتم

صالحی در چهارم فروردین ١٣٢٨ در شهر کربلا به دنیا آمده است. او خود در این زمینه می‌گوید: «السلام علیک یا اباعبدالله و السلام علیک یا قمر بنی هاشم این‌ها جملاتی هستند که همیشه احساس می‌کنم روح من با آن‌ها پیش از تولد انس گرفته و بارها از زبان مادر بزرگوارم شنیده‌ام.» صالحی در شش سالگی و براساس اصرار خودش به پدر، مشغول به کار شده است: «شش ساله بودم که به پدر گفتم می‌خواهم کار کنم. گفت: می‌خواهی چه کار کنی؟ گفتم: می‌خواهم کاسبی کنم. آن‌قدر اصرار کردم تا راضی شد و من مشغول فروش اجناس مختلف در کنار مغازه پدرم شدم. دوستان پدر می‌آمدند و اذیتم می‌کردند؛ یکی پول می‌داد و یکی نمی‌داد. گاهی عصبانی می‌شدم و به پدر شکایت می‌کردم و ایشان به جای دوستانش حساب می‌کرد. در هر حال این کار را دوست داشتم.»

پدربزرگ صالحی او را برای ثبت‌نام به مدرسه «اخوت» کاظمین می‌برد. او خاطره این ثبت‌نام را چنین به یاد می‌آورد: «من دوست نداشتم به مدرسه بروم. یادم هست راه نمی‌رفتم و پدربزرگ مرا می‌کشید، همین‌طور پاهایم روی زمین کشیده می‌شد تا به مدرسه رسیدیم. در سال اول ابتدایی ظاهرا خیلی بچه درس‌خوانی نبودم، چون بازیگوشی می‌کردم و بیشتر علاقه‌مند بودم که در کوچه سرگرم بازی باشم. از محیط مدرسه خوشم نمی‌آمد؛ چون حس می‌کردم آزادی‌ام محدود شده، روح آزاداندیشی داشتم.»

راهنمای انتخاب صندل طبیعت‌گردی بر اساس نوع مسیر و آب‌وهوا

او از خاطرات تلخش در این ایام چنین یاد کرده است: «آن وقت‌ها در عراق خیلی بحث عرب و عجم مطرح بود. در کاظمین و در کوچه‌ای که ما زندگی می‌کردیم مشخص بود چه کسانی ایرانی هستند به همین خاطر بچه عرب‌ها می‌آمدند و فریاد می‌زدند: عجم، عجم. رفتار آن‌ها خیلی بد و بسیار تحقیرآمیز بود و ما را شهروند درجه دو می‌دانستند. در آن عالم کودکی خیلی ناراحت می‌شدم چرا که به کشورم ایران تعصب داشتم. از همان دوران بچگی حس وطن‌دوستی شدیدی داشتم، شاید علت آن به خاطر تحقیر ایرانی بودن بود که مشاهده می‌کردم.»

قذافی را آدمی بی‌هویت و بی‌برنامه می‌دانستم

بخش دوم کتاب به تحصیلات خارج از کشور، دبیرستان شبانه‌روزی سوریه، رفتن به لبنان و ثبت‌نام در مدرسه شبانه‌روزی، ورود به کالج بین‌المللی، دانشگاه آمریکایی بیروت، آشنایی با امام موسی صدر به عنوان الگویی در زندگی وی، تاسیس جنبش امل و جایگاه اجتماعی این جنبش شیعی لبنان، خاطرات وی از جنگ ١٩٦٧ اعراب و رژیم صهیونیستی، سفر امام موسی صدر به لیبی، جنبش حزب‌الله لبنان، ارتباط با دوستان فلسطینی، تحصیل در آمریکا، انتخاب رشته مهندس هسته‌ای و اخذ مدرک دکترا در سال ١٣٥٦ اختصاص یافته است.

صالحی در بهار ١٣٥٨ به همراه عده‌ای از مقامات داخلی آماده سفر به کشور لیبی می‌شود و پیشنهاد شهید عباسپور برای این سفر که جلال‌الدین فارسی هماهنگی آن را برعهده دارد، می‌پذیرد: «در این سفر خود آقای جلال‌الدین فارسی نیامد و فقط برای اعزام این هیات برنامه‌ریزی کرده بود. جلال‌الدین فارسی از شخصیت قذافی بسیار خوشش می‌آمد، ولی من برعکس ایشان، قذافی را آدمی بی‌هویت و بی‌برنامه می‌دانستم. روز سفر که به فرودگاه رسیدم، دیدم عکس بزرگی از قذافی را در کنار عکس امام خمینی (ره) گذاشته بودند. ناراحت شدم. امام یک رهبر و یک شخصیت صاحب ایده بود، ولی قذافی یک کودتایچی بی‌هویت بود که به شکل تصادفی قدرت را به دست گرفته بود.»

ادعای نماینده آمریکا در آژانس اتمی درباره توافق هسته‌ای با ایران/ تهران باید تولید اورانیوم با غنای بالا را متوقف کند/ ادامه این مسیر، فقط ایران را بیشتر از اهداف و توافقی که به دنبال آن است، دور خواهد کرد

ترور رئیس دانشگاه صنعتی شریف

صالحی که ریاست دانشگاه صنعتی شریف را پذیرفته بود، در بخش چهارم کتاب به موضوعاتی همچون عدم استفاده از ماشین بنز اشرافی دانشگاه که در زمان سید حسین نصر خریداری شده بود، فعالیت‌های گروه‌های سیاسی در دانشگاه، ترورهای سیاسی سال ٦٠ پرداخته و ماجرای دو موتورسوار که برای ترور او آمده بودند را چنین شرح داده است: «سر کوچه پیاده شدم و به سمت منزل که کوچه‌ای سربالایی است، حرکت کردم. هوا هنوز روشن بود. زنگ خانه را زدم، ناگهان دو جوان موتورسوار با شتاب به من نزدیک شدند. یکی از آن‌ها از روی موتور پیاده شد، جلو آمد و تفنگ را روی سینه‌ام گذاشت، گفت: اسمت چیست؟ گفتم: این چه طرز سوال کردن است؟ اصلا تو کی هستی؟با صدای خشن‌تری پاسخ داد: حرف زیادی نزن! اسمت چیست؟ گفتم اسمم علی است. گفت: چه کاره‌ای؟ گفتم: معلمم. عمدا اسم و عنوانم را کامل نگفتم. نگاهی به دوستش کرد و گفت: عوضی گرفته‌ایم. فورا سوار موتور شد و آن‌جا را ترک کرد. آن‌ها فکر کردند که اشتباه گرفته‌اند، ولی برای ترور رئیس دانشگاه صنعتی شریف آمده بودند.»

صالحی خاطره خود را از علاقه‌مندی آقای خاتمی، رئیس‌جمهوری وقت برای انتصاب وی به عنوان نماینده ایران در آژانس بین‌المللی اتمی و مخالفت اولیه آقای آقازاده، رئیس وقت سازمان انرژی اتمی به تصور این‌که همسر وی خارجی و فرانسوی! است و همچنین عرب بودن صالحی به دلیل آشنایی وی به زبان عربی! را در کتابش شرح داده است. او در نشست خصوصی با آقازاده تلاش کرد او را از این دو اشتباه درآورد. در همین ایام یازده نفر دیگر برای این ماموریت به آقای خاتمی معرفی می‌شوند ولی ایشان گفته بودند که «انتخاب من فقط صالحی است؛ یعنی اگر قرار باشد که من انتخاب کنم نظرم آقای صالحی است.»

فرار از کنکور و سربازی، چند؟

با البرادعی رفیق شدیم

صالحی در خاطراتش همکاری خود با شخص البرادعی، مدیرکل وقت آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، را چنین یاد کرده است: «آژانس کمیته خاصی متشکل از تعدادی از سفرا تشکیل داده که راجع به بودجه آژانس کار کنند. البرادعی توصیه کرده بود که بنده هم جزو ٨ نفر باشم. کم‌کم با ایشان بیشتر آشنا و رفیق شدیم و با زبان عربی با هم صحبت می‌کردیم و این همزبانی تا آن‌جا اثرگذاشت که اعتماد متقابل برقرار شد. آن‌قدر با هم رفیق شده بودیم که در خیلی از مسائل به من اعتماد می‌کرد. من هم سعی می‌کردم با او صادقانه رفتار کنم. این گونه کم‌کم دلخوری‌های گذشته ایشان از کشورمان زدوده شد. البرادعی احترام خاصی برای انقلاب ایران قائل بود و این مطالب را هم در کتاب خاطراتش به نام عصر فریب و مصاحبه‌هایش راجع به ایران گفته است. او در مصاحبه‌هایش تاکید کرده است که به هیچ‌ وجه نباید ایران را با کشورهای دیگر منطقه مقایسه کنید. ایرانی‌ها فصل دیگری را باز کرده‌اند و متاسفانه عرب‌ها عقب افتادند.»

صالحی در جای دیگر کتاب، خاطراتش از البرادعی را چنین ادامه می‌دهد: «زمانی که در وین به عنوان نماینده ایران در آژانس بین‌المللی انرژی اتمی بودم، مدیرکلی آژانس در اختیار البرادعی بود. وقتی به تهران می‌آمدم و گزارش می‌دادم، بعضی از دوستان طوری صحبت می‌کردند که گویی از عالم غیب خبر دارند و همه‌چیز را می‌دانند. آن‌ها باصراحت و با تاکید می‌گفتند: این آقای البرادعی که شما از او تعریف می‌کنید، جاسوس آمریکاست؛ یعنی به همین راحتی استدلال می‌کردند که چون ایشان مدیرکل یک سازمان بین‌المللی است، پس حتما جاسوس آمریکا است. البته از همان زمان این موضوع به نظرم بعید بود و به دوستان یادآور می‌شدم که احتیاط کنید و یک درصد احتمال بدهید که برداشت‌تان درست نباشد. البته بعدها فهمیدند، ولی دیگر خیلی دیر شده بود.»

نوسان قیمت برنج پاکستانی در بازار

یک‌دفعه به من اطلاع دادند سفارت انگلیس در تهران اشغال شد!

وزیر امور خارجه دولت دهم در بخش‌های بعدی کتاب ورود ایران به شورای حکام، بازدید البرادعی از نطنز، شیطنت بی‌فایده منافقین درخصوص قصد ایران برای غنی‌سازی و رد ادعای این گروه از سوی البرادعی، بهانه‌گیری غربی‌ها در این زمینه و تلاش آن‌ها برای تصویب قطعنامه در محکومیت ایران، تشکیل گروه جنبش عدم تعهد در وین و امضای پروتکل الحاقی را شرح داده است.

صالحی خاطره خود را از اشغال سفارت انگلیس در تهران چنین شرح می‌دهد: «اوایل بحران سوریه بود، می‌خواستند در سازمان همکاری اسلامی راجع به عضویت سوریه تصمیم‌گیری کنند؛ یعنی کشورهای عربی تلاش می‌کردند به بهانه حمله به سفارتخانه‌های کشورهای خارجی در دمشق، سوریه را از سازمان مذکور اخراج کنند. به همین خاطر ولید المعلم، وزیر امورخارجه سوریه به من زنگ زد و خواهش کرد که شخصا به این نشست بروم و از کشورش حمایت کنم. چون سوریه تنها مانده بود و کسی این کار را نمی‌کرد. من نیز قبول کردم و برای حمایت از سوریه و بیان این‌که حمله به سفارتخانه‌های خارجی، کار دولت سوریه نیست و خشم مردم است به عربستان رفتم. وارد جده شدم. در راه رسیدن به ساختمان سازمان همکاری اسلامی در بزرگراه در حرکت بودم که یک‌دفعه خبر اشغال سفارت انگلیس در تهران را به من منعکس کردند. خیلی عجیب بود. تصور کنید بنده در حال رفتن به جلسه‏‌ای بودم که بگویم در موضوع تعرض به سفارتخانه‌های خارجی و خصوصا عربی، دولت سوریه نقشی ندارد و عده‌ای سر خود این کار را می‌کنند که یک‌دفعه به من اطلاع دادند سفارت انگلیس در تهران اشغال شد! در ابتدا باورم نمی‌شد و گفتم: شوخی نکنید؟! این هم یکی از آن تناقضات است.

وداع با اسلحه / عبدالله اوجالان کیست؟

با وقوع این حادثه چه چیز به ذهن شما خطور می‌کند؟ انگار کسی آن‌جا از پشت پرده می‌‏دانست که من برای چه هدفی به نشست سازمان همکاری اسلامی رفته‌ام. در آن لحظه خیلی ناراحت شدم. از راننده خواستم خودرو را در کنار بزرگراه متوقف کند تا ببینم قضیه چه بوده است. بلافاصله با آقای سردار احمدی‌مقدم، فرمانده نیروی انتظامی، تماس گرفتم و گفتم: سردار! این چه وضعی است؟ مگر شما پلیس دیپلماتیک ندارید؟ بالا رفتن از دیوار یک سفارت خارجی چه معنایی دارد؟ ایشان هم پاسخ دادند: کار مردم است، تلاش‌مان را کردیم ولی نتوانستیم جلوی آن‌ها را بگیریم… فورا با همکاران در وزارت خارجه تماس گرفتم و گفتم که حتما کسی را به سفارت انگلیس بفرستند تا پیش سفیر بماند تا خدای نکرده آسیبی به وی نرسد. کمی از بروز حادثه گذشته بود که ویلیام هیگ که آن موقع وزیرخارجه انگلیس بود، تماس گرفت. به او متذکر شدم که: از اتفاقی که افتاده متاسفم؛ مردم قانون را در دست خودشان گرفتند و ما نتوانستیم آن‌ها را کنترل کنیم. این اقدام در حقیقت ناشی از خشم مردم ایران نسب به رفتارهای شما و اتفاقاتی است که در دنیا و در منطقه ما رخ داده است و پلیس هم نتوانسته جلوی آن را بگیرد. شما به رابطه تاریخی‌ دو کشور در گذشته واقف هستید؛ البته من نمی‌خواهم توجیه کنم و وظیفه داشتیم تا آن‌جا که توانستیم نگذاریم این اتفاقات بیفتد؛ ولی بروز این حادثه خارج از توان بنده بوده است و در آن شرایط، اوضاع از کنترل ما هم خارج شده بود. یک عده، خودسر این کار را کرده‌اند و هیچ ربطی به دولت ندارد. خواهش می‌کنم این را سیاسی نکنید. الان در جده هستم، ولی دارم مسائل را پیگیری می‌کنم…»

شارژ ۴ میلیون و ۸۰۰ هزار تومان کمک‌هزینه معیشتی به کارت بازنشستگان

صالحی در ادامه شرح این ماجرا روایت می‌کند: در ادامه مکالمه ویلیام هیگ تشکر کرد و گفت: آقای صالحی! موضوع این نیست. مطلب نگران‌کننده این است که پنج – شش نفر از کارکنان ما در ساختمان دیگر سفارت انگلیس در خیابان شریعتی (باغ قلهک) مفقود شده‌اند و ما هیچ خبری از آن‌ها نداریم و نمی‌دانیم که الان کجا هستند. ممکن است بلایی به سرشان آمده باشد؟! ما از سرنوشت آن‌ها بی‌خبریم… او چند بار تاکید کرد: آقای صالحی، سرنوشت آن‌ها برای من مهم است. گفتم: نگران نباشید، یقین دارم اتفاقی برای آن‌ها نیفتاده است. من این را با جدیت دنبال می‌کنم. به شما اطمینان می‌دهم که این مسئله را سریعا حل و فصل خواهیم کرد. واقعا در برابر این وضعیت من چیزی برای گفتن نداشتم جز این‌که بگویم متاسفم. البته عذرخواهی نکردم و تنها کاری که در آن شرایط می‌توانستم انجام بدهم این بود که هم اظهار تاسف بکنم و هم تلاش کنم که وزیر امور خارجه انگلیس را آرام کنم و به ایشان اطمینان بدهم که تمام سعی خود را برای حل این موضوع به‌کار خواهم گرفت.»

وزیر خارجه دولت دهم نحوه آشنایی‌اش با همتای انگلیسی خود را این‌گونه شرح می‌دهد: «قبلا با ویلیام هیگ در نیویورک ملاقات داشتم. بار اول خیلی با غرور آمده بود، ولی رفتارش را تعدیل کرد. در این دیدار از من پرسید: چرا به سفیر ما آگرمان (پذیرش) نمی‌دهید؟ چرا نمی‌گذارید سفیر ما به تهران بیاید و سفیر شما هم به لندن بیاید؟ آن موقع هنوز دو کشور در پایتخت‌های یکدیگر سفیر نداشتند.

زیرساخت‌های بازار را در سال ۱۴۰۴ بازنگری می‌کنیم/ به شرط ثبات بازار، دامنه نوسان بازنگری می‌شود

گفتم: به تهران که برگردم موضوع را پیگیری خواهم کرد. به ایران که برگشتم موضوع پذیرش سفیر انگلیس و از سرگیری روابط دو کشور را در دستور کار قرار دادم. سپس این سفیر پیش من آمد که رونوشت استوارنامه خود را تحویل دهد. به او گفتم: آقای سفیر! می‌خواهم در مورد چند موضوع با شما صاف و پوست‌کنده و بدون روتوش صحبت کنم. کشور شما در این ٣٠٠-٢٠٠ ساله اخیر، هرجا که توانسته‌ به ایران ضربه زده است. مردم ما خاطره خوشی از عملکرد دولت شما ندارند؛ آخرین آن‌ هم همان حکومت ملی بود که به کمک آمریکایی‌ها ساقطش کردید. کلا عملکرد شما در ایران مثبت نیست. البته ما قبول داریم که دولت انگلیس یک دولت کارکشته در سیاست است؛ اصلا علم سیاست را شما پایه‌ریزی کرده‌اید؛ هزار سال است که دنیا را با همین سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن، اداره کرده‌اید و خوب هم اداره کرده‌اید. واقعا آفرین، ولی ما نیز آموخته‌ایم و تصور نکنید که مانند گذشته یک کشور دست و پا بسته هستیم. به او توصیه کردم که از رفتارهای تردیدبرانگیز پرهیز کنید و اگر نیاز به مشورت باشد ما آماده‌ایم.»

روزنامه‌ها علیه وزارت خارجه نوشتند

رئیس سازمان انرژی اتمی دولت‌های یازدهم و دوازدهم در ادامه می‌افزاید: «سه ماه بعد از این تجدید روابط، اشغال سفارت به وقوع پیوست؛ یعنی یک عده قلیلی آبروی یک ملت تاریخ‌ساز و تمدن‌ساز را به‌راحتی بردند. این حرکت‌شان با اسلام جور نبود. نباید فراموش کنیم که این دیپلمات‌ها، از هر کشوری که باشند در پناه بلاد اسلامی هستند؛ آن‌ها مهمان ما هستند؛ اگر دوست نداریم این‌جا باشند، خیلی شفاف به آن‌ها بگوییم که از کشورمان خارج شوند. نباید به آن‌ها امان‌نامه بدهیم و بیایند و بعد به آن‌ها این‌طور تعرض کنیم. باز جای شکرش باقی است که آسیب جسمی به کسی وارد نشد، در آن صورت مسئله بسیار پیچیده‌تر می‌شد. متاسفانه برخی رسانه‌ها به‌ جای حمایت از وزارت امور خارجه، مطالبی علیه آن نوشتند که برخی از این مطالب را به عنوان نمونه نگه داشته‌ام. دوست دارم شما مطالب این روزنامه‌ها را در زمان حادثه سفارت بخوانید تا ببینید برخی مسئولان ما راجع به این اقدام چه مواضعی گرفتند. البته من نمی‌خواهم اسم کسی را ببرم، ولی معلوم بود که بیان این مواضع، نشات‌گرفته از یک جریان کاملا سیاسی بود. مثلا نوشته بودند: ما باید قبل از سفارت انگلیس، وزارت امور خارجه را اشغال می‌کردیم و قبل از سفیر انگلیس، باید تکلیف وزیر امور خارجه را روشن می‌کردیم. من این تصور را دارم که این افراد حاضر بودند حتی مملکت را در معرض خطر قرار بدهند تا به اهداف و مقاصد سیاسی خودشان برسند. در چنین شرایطی ما فقط صبر پیشه کردیم و چیزی نگفتیم تا این‌که رهبر فرزانه انقلاب به کمک ما آمدند؛ یعنی نهایتا حضرت آقا به این مسئله ورود پیدا کردند و بعد از ورود ایشان، این نیروهای سرخود ساعت ٢٣ آن روز از سفارت انگلیس بیرون رفتند. به نظرم اگر حضرت آقا ورود پیدا نمی‌کردند این مسئله حل نمی‌شد. حضرت آقا در خصوص اشغال سفارت فرمودند: این کارِ خیلی بدی بود…»

کشف گنجینه جواهرات ۲۶۰۰ ساله در مصر با تندیس‌ هایی از خدایان باستانی

۲۵۹



منبع: خبرآنلاین

آیا این مطلب مفید بود؟

بله
خیر
از بازخورد شما متشکریم! نظر شما ثبت گردید.

قیمت اصلی 6,000,000تومان بود.قیمت فعلی 1,690,000تومان است.

قیمت اصلی 2,000,000تومان بود.قیمت فعلی 610,000تومان است.

قیمت اصلی 1,218,000تومان بود.قیمت فعلی 649,000تومان است.

قیمت اصلی 299,000تومان بود.قیمت فعلی 99,000تومان است.

قیمت اصلی 4,850,000تومان بود.قیمت فعلی 2,990,000تومان است.

قیمت اصلی 3,300,000تومان بود.قیمت فعلی 1,790,000تومان است.

قیمت اصلی 3,390,000تومان بود.قیمت فعلی 1,990,000تومان است.

قیمت اصلی 5,690,000تومان بود.قیمت فعلی 2,890,000تومان است.

قیمت اصلی 4,800,000تومان بود.قیمت فعلی 3,200,000تومان است.

اشتراک مطلب در :
بند انگشتینام و قیمت
اشتراک یکماهه نماوا
قیمت اصلی 119,000تومان بود.قیمت فعلی 95,200تومان است.
اشتراک سه ماهه نماوا
قیمت اصلی 349,000تومان بود.قیمت فعلی 244,300تومان است.
اشتراک سه ماهه فیلیمو
قیمت اصلی 420,000تومان بود.قیمت فعلی 294,000تومان است.
ساعت هوشمند مدل K59 – Pro (ویدئو معرفی)
قیمت اصلی 6,000,000تومان بود.قیمت فعلی 1,690,000تومان است.
شامپو نانو بدنه خودرو براق کننده و تمیز کننده تکرو 1.5 لیتر
قیمت اصلی 73,000تومان بود.قیمت فعلی 50,990تومان است.
مایع تمیز کننده شیشه خودرو تیزرو صنعت 4 لیتر
قیمت اصلی 43,600تومان بود.قیمت فعلی 30,660تومان است.
کیسه فریزر پلانگتون بسته 1000 عددی
قیمت اصلی 185,000تومان بود.قیمت فعلی 106,000تومان است.
تونر لافارر مدل مولتی اکتیو مناسب پوست های خشک و حساس حجم 170 میلی لیتر
قیمت اصلی 169,850تومان بود.قیمت فعلی 76,800تومان است.
قرص جوشان ویتامین ث 1000 میلی گرمی یوروویتال بسته 20 عددی
قیمت اصلی 65,420تومان بود.قیمت فعلی 19,460تومان است.
قرص جوشان ویتامین C 1000 میلی گرم‌ های هلث بسته 20 عددی
قیمت اصلی 65,000تومان بود.قیمت فعلی 15,870تومان است.
بند انگشتینام و قیمت