در گفتوگو با باشگاه خبرنگاران جوان مطرح شد؛
سوفیا منشیپور، کارشناسارشد زبان و ادبیات فارسی و پژوهشگر درمورد شب چله و یلدا در فرهنگ ایرانی بیان کرد: «شب چله» یکی از آئینهای کهن ایرانی است. آخرین شب از فصل پاییز، ۳۰ آذر بلندترین شب سال در نیمکره شمالی زمین است و ایرانیان از دیرباز این شب را تا بامداد بیدار میماندهاند تا به استقبال فصل زمستان بروند. برآمدن خورشید اول روز دیماه، این نوید را میدهد که دوران شبهای دراز و سیاهی و ترس رو به افول گذاشته است و هر روز اندکی به ماندگاریِ روشنایی و روز افزود میشود و از درازای شب کاسته میشود.
چرا شب یلدا و آئین آن مهم است؟
سوفیا منشی پور درمورد دلیل اهمیت شب چله و آئین آن تصریح کرد: درآغاز بهتر است با گاهشماری ایران باستان بیشتر آشنا شویم تا به ارزش و جایگاه این شب و این جشن بیشتر پی ببریم.
در گاهشمار ایران باستان، هر یک از روزهای ماه، به نام یکی از امشاسبندان (فرشتگان / ایزدان) نامیده میشده؛ همچنین هر ماه به نام یکی از امشاسبندان است (فروردین، اردیبهشت، خرداد، تیر، امرداد، شهریور، مهر، آبان، آذر، دی، بهمن، اسفند). هرگاه نام روز و نام ماه با هم یکی میشد، آن روز را جشن میگرفتند، یعنی در هر ماه یک جشن ماهانه داشتند؛ اما در دیماه چهار روز بود که نام ماه و نام روز یکی میشد؛ بهعبارتی در دیماه چهار جشن برگزار میشد. اولین روز از هر ماه، اورمزد (اهورامزدا) نام داشت و دی به معنی «دادار» صفتی برای اهورامزداست (دادار به معنی آفریننده و سازنده و بخشایشگر است). هشتم و پانزدهم و بیستوسوم دی ماه نیز «دی» نامیده میشدند؛ از این رو همانطور که گفته شد در دیماه چهار جشن آئینی برگزار میشد که نخستین آن در روز اول دیماه بود.
این پژوهشگر گفت: از طرفی باید به این نکته توجه داشت که زندگی ایرانیان برپایه کشاورزی و دامداری بود و از شرایط آبوهوایی و گردش فصول تأثیر میگرفت. زمستان برای کشاورزان و دامداران با دشواریهای بسیاری همراه بودهاست و انتظار فرارسیدن بهار و سپری شدن این روزگار سخت، همواره نور امید را در دل مردم روشن نگه میداشت؛ مردمی که برای زندهماندن، چشم به خورشید و مادرِ زمین دارند تا بذر زندگی را در دل آن بکارند و در پاییز، با برداشت محصولات، آذوقه زمستان خود را فراهم آورند. آری، زندگی در دوران کهن، نبرد بین شب و روز بود، جدال تاریکی و روشنی، و «آفتاب» نماد قدرتمندی از ایزد «مهر» بود، ایزدبانوی پیمان و وفاداری. در طولانیترین شب سال، مردم تا بامداد بیدار میماندند تا به خورشید سلامی دوباره کنند و جان گرفتن دوباره آن را جشن بگیرند.
سوفیا منشی پور در پاسخ به این پرسش که «چرا به این شب، «شب چله» میگفتند؟» گفت: زمستان سخت در دو ماه دی و بهمن رخ مینماید و از اسفند ماه، زمین دوباره نفس میکشد و کمکم تنَش گرم میشود. ایرانیان قدیم دو ماه دی و بهمن را که جمعاً ۶۰ روز بود، به دو بخش تقسیم میکردند: چله بزرگ و چله کوچک. چله بزرگ ۴۰ روز اول بود (یعنی از اول دی تا ۱۰ بهمن) و چله کوچک ۲۰ روز باقیمانده بود (۱۱ تا ۳۰ بهمن) آنها باور داشتند که در چله بزرگ سرما شدیدتر است. همانطور که مشاهده کردید، تا اینجا، نامی از یلدا به میان نیامدهاست.
یلدا چیست و از کجا آمدهاست؟
این پژوهشگر تصریح کرد: «یلدا» واژهای سُریانی (زبانِ کهن مردم بابِل و سوریه) از خانواده زبانهای سامی است که با واژه «میلاد» عربی مترادف است. این واژه به معنای تولد و زایش است و به میلاد عیسی مسیح اشاره دارد. همزمانیِ زادروز عیسی مسیح با شب چله و البته آمیختگی باورهای مهرپرستی با باورهای مسیحیان، موجب شد که بلندترین شب سال را «شب یلدا» بنامند. پس از ظهور و گسترش مسیحیت، این نام در بین ایرانیان نیز رواج یافت و امروزه شب چله را شب یلدا مینامیم.
ابوریحان بیرونی، دانشمند قرن چهارم هجری شمسی، در آثار الباقیه، درباره روز اول زمستان (یلدا) میگوید: «و نام این روز میلاد اکبر است و مقصود از آن، انقلاب شَتوی (زمستانی) است. گویند در این روز، نور از حد نقصان به حد زیادت خارج میشود و آدمیان به نَشو و نما آغاز میکنند و پریها (دیوها) به ذَبول و فنا روی میآورند.»
سوفیا منشی پور اظهار کرد: در ادبیات فارسی، یلدا در معنای کلی، به هر شب بلند و تاریک گفته میشود، همانطور که شاعران ما در اشعار خود از این نام برای بیان حسّ خود از شب بلند و طولانی هجر و فراق و گاه در توصیف ظلم و بیداد حاکمان بهره بردهاند، گاه نیز شب و شب یلدا استعاره از سیاهی و بلندی زلف معشوق است.
این پژوهشگر ادامه داد: برای روشنتر شدن بحث، چند نمونه از اشعار شاعران ایرانی که در آنها یلدا آمده است را مرور میکنیم:
هرکه مجموع نباشد به تماشا نرود/ یار با یار سفرکرده به تنها نرود
باد آسایش گیتی نزند بر دل ریش / صبح صادق ندمد تا «شب یلدا» نرود
(شب فراق و جدایی)
«سعدی»
***
عَلَم دولت نوروز به صحرا برخاست / زحمت لشکرِ سرما ز سرِ ما برخاست
روزِ رویش چو برانداخت نقابِ شب زلف / گفتی از روز قیامت «شب یلدا» برخاست
(استعاره از زلف معشوق)
«سعدی»
***
بر رخ تو کآفت جان من است / از «شب یلدا» سپه آوردهای
شانه کاو گم کرده بر فرق تو ره / موکشانش رو به ره آوردهای
(استعاره از زلف)
«امیرخسرو دهلوی»
***ای لعل لبت به دلنوازی مشهور / وی روی خوشت به ترکتازی مشهور
با زلف تو قصهای است ما را مشکل / همچون «شب یلدا» به درازی مشهور
(زلفی که، چون شب یلدا دراز است؛ وجه شبه، بلندی است)
«عبید زاکانی»
***
دوشینه شبم بود شبیه «یلدا» / آن مونس غمگسار نامد عمدا
شب تا به سحر ز دیده دُر میسفتم / میگفتم ربِّ لاتذرنی فردا
«مهستی گنجوی»
***
شام هجران تو تشریف به هرجا ببرَد / در پس و پیش هزاران «شب یلدا» ببرد
«وحشی بافقی»
***
جز ماشطهی صُنعِ تو کس حلقه نسازد / بر جبّهی مه، جعدِ سیاهِ «شبِ یلدا»
«خواجوی کرمانی»
***
سنبلت زانرو به بالا سر فرود آورده است/ تا چو بالای تو دایم کار او بالا بود
هست در سالی شبی ایام را یلدا ولیک /کس نشان ندهد که ماهی را دو شب یلدا بود
(اشاره به دو زلف یار/ زلف دو تا)
«خواجوی کرمانی»
***
«ناصرخسرو قبادیانی» یلدا را به ظلمت شب و معصیت، تشبیه کردهاست:
«قندیل فروزی به شب قدر به مسجد/ مسجد شده، چون روز و دلت، چون شب یلدا»
***
خاقانی در این بیت:
«تو جان لطیفی و جهان جسم کثیف است/ تو شمع فروزنده و گیتی شب یلداست»
انسان آرمانی را به جان لطیف و جهان را به جسم کثیف تشبیه کرده است.
***
سنایی، شاعر عارف قرن ششم هجری، در بیتی اینگونه میگوید:
«به صاحبدولتی پیوند اگر نامی همی جویی / که از یک چاکری عیسی چنان معروف شد یلدا»
سوفیا منشی پور گفت: بعضی فرهنگنویسان (ازجمله مؤلف برهان قاطع) چنین پنداشتهاند که «یلدا» نام یکی از ملازمان حضرت عیسی (ع) بوده، اما دکتر محمد معین (برهان قاطع، ج ۴، ص ۲۴۴۷، پانوشت ۸) بر این باور است که چنین نامی در زمره ملازمان مسیح در هیچ مأخذی دیده نشده و «چاکری عیسی کردن» در بیت سنایی به معنی اختصاص یافتن زمان مزبور به ولادت وی است.
***
واژه یلدا در این بیت از حافظ کنایه از اختناق و استبداد دارد:
صحبت حکام ظلمت شب یلداست / نور ز خورشید خواه بو که برآید
این پژوهشگر مطرح کرد: از آنجا که شب یلدا بلندترین شب سال و آمیخته با تیرگی است، حافظ در بیت یادشده همصحبتی و همنشینی با حاکمان جور و ستم را به شب یلدا تشبیه کرده است و سفارش میکند بهدنبال نور و صبح صادق باشید تا به رستگاری برسید.
سوفیا منشی پور ادامه داد: هوشنگ ابتهاج، متخلص به «سایه»، از شاعران معاصر، شعری دارد که در آن از واژه «یلدا» برای بیان سیاهی زندان و بند استفاده کردهاست:
«ای سایه! سحرخیزان دلواپس خورشیدند / زندان شب یلدا بگشایم و بگریزم»
این پژوهشگر افزود: برای آگاهی بیشتر درباره این آئین کهن خواندن کتاب جشنها و آداب و معتقدات زمستان، گردآوری و تألیف: سید ابوالقاسم انجوی شیرازی، نشر امیر کبیر