سرویس دین و اندیشه خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): در روزهای نخستِ سال ۱۴۰۳، انتشارات «سلوک ما» دورۀ دو جلدیِ «ترجمه و شرح فصوص الحکم» اثر محیالدین ابن عربی را که به قلم علی شالچیان ناظر، مترجم و پژوهشگر آثار عرفانی، به رشتۀ تحریر درآمده است، برای اولین بار به زیر چاپ برد. به همین مناسبت گفتوگویی را دربارۀ این کتاب با او انجام دادهایم که در ادامه خواهید خواند.
محیالدین ابن عربی و کتاب «فصوص الحکمِ» او در عرفان نظری چه جایگاهی دارد؟
اهل سلوک و استادان مباحث عرفانی به این موضوع اذعان دارند که محیالدین ابنعربی پدرِ عرفان نظری است و اگر او نبود، در دست ما از عرفان نظری چیز قابل توجهی نبود. از این رو او را با القابی همچون «شیخ اکبر» و «سلطان العارفین» و «امام العارفین» و «خاتم الاولیاء» یاد کردهاند. ناگفته نماند که محیالدین تنها در عرفان نظری بر افراد بعد از خود تاثیرگذار نبود؛ بلکه او در عرفان عملی نیز دیدگاههای خاصِّ خود را دارد که وی را از بسیاری از اهل سلوک، متمایز میکند. اما مهمترین و برجستهترین ثاثیر او در عرفان نظری است و در میان مباحث عرفان نظری، بیشترین تمرکز او بر «وحدت وجود» و تبیین آن است؛ زیرا اگر موضوع وحدت وجود درک شود، آثار علمی و آثار عملیِ فراوانی را در پی دارد.
بنابراین، هرچند محی الدین در کتاب «فصوص الحکم» به مباحث مختلفی پرداختهاست اما یکی از محورهای اساسی و از مبانی بنیادین او در کتاب فصوص الحکم، موضوع «وحدت وجود» و تفهیمِ آن برای خواص است.
کتاب فصوص الحکم از چه فصلهایی تشکیل شده است؟
فصوص الحکم از ۲۷ فصل تشکیل شده است که البته محیالدین هر فصلی را یک «فصّ» مینامد. او بعد از بیان سخنانی در پیشگفتار کتاب، بحث خود را با «فصِّ آدمی» (فصِّ منسوب به آدم) آغاز میکند و کتاب خود را با «فصِّ محمّدی» به پایان میبرد. واژۀ «فَصّ» در لغت، معانی متعددی دارد و از معانی آن، نگین، و اصل و جوهره، و تفصیل است.
البته، مقصود او از تعبیر آدم و تعبیرهایی همچون نوح (ع) و موسی (ع) و عیسی (ع) و داود (ع) و سلیمان (ع) و امثال اینها در فصلهای مختلفِ کتاب، مباحث تاریخی نیست بلکه او نگاهی نمادین به این تعبیرها دارد و همچنین قائل به وجودِ موسیها و عیسیها و داوودها و سلیمانها است؛ یا به تعبیر دیگر، قائل به موسی صفتها و عیسی صفتها و داوود صفتها و سلیمان صفتها و … است.
محیالدین در فصوص، سخنانی را نگاشته است که عارفان پیش از او هرگز ننوشتهاند و از این رو، سالکان و عارفان پس از او، توجّه بسیار ویژهای به این اثرِ او کردهاند.
کتاب فصوص الحکم از اهمیت بیشتر و جایگاه بالاتری برخوردار است یا کتابِ الفتوحات المکیه؟
هرچند برخی با توجّه به اینکه کتاب فتوحات از ۵۶۰ باب تشکیل شده است و کتاب مفصلی است و مباحث فراوانی در آن است پنداشتهاند که کتاب فتوحات از جایگاه بالاتری برخوردار است اما این گونه نیست و کتاب فصوصالحکم از جایگاه بالاتری برخوردار است. ابنعربی کتاب فتوحات را در طیِ سی و چند سال نوشته است و در این سی و چند سال، خودش به تدریج، پختهتر و عمیقتر شده است. از سوی دیگر او ناگزیر بوده است به پرسشها و اشکالهای افراد سطحینگر نیز متناسب با فهم آنها پاسخ دهد و آنها را با این پاسخها آرام کند. این در حالی که این پاسخهایی که به ایشان داده است مورد پسند خودِ او نیست و پاسخهای عمیقتر نیز برای ایشان، قابل هضم نیست.
خلاصۀ سخن اینکه، مطالبِ کتاب فتوحات، دارای اختلافِ سطح فراوانی است و او بسیاری از این پاسخهای سطحی را در کتاب فتوحات آورده است و مطالب عمیقتر را در کتاب فتوحات، به گونهای اشاره کرده است که افراد سطحینگر، بر آن تمرکز نکنند. از این رو، کتاب فتوحات تنها برای کسی مفید است که از مبانی و دیدگاههای اصلیِ محیالدین آگاه باشد و بتواند سخنان عمیق او را که نظرات واقعی خودِ اوست، از سخنان و پاسخهای سطحیِ او که مصلحتاندیشانه است، تشخیص دهد.
شما ترجمهای از «فصوصالحکم» را در یک مجلد، در سال ۱۳۹۳ منتشر کردید، انگیزۀ شما پس از چند سال، از نگارش و انتشارِ دورۀ دو جلدیِ «ترجمه و شرح فصوص الحکم» چیست؟
هرچند کتاب ترجمۀ فصوص الحکمِ اینجانب که در سال ۱۳۹۳ منتشر شد، دارای توضیحات و پاورقیهایی بود اما از آنجا که فصوصالحکم تخصّصیترین کتاب محیالدین است و فهم عبارتهای آن دشوار است و دارای معانی چند وجهی است، لازم دیدم که شرحی نسبتاً جامع و در عین حال، موجَز بر این کتاب بنویسم. در ضمن، کم و بیش اشکالها و خطاهایی را که برخی شارحان دچار آن شدهاند، بیان کنم و همچنین، معنا یا معانیِ عبارتهایی را که شارحان به سبب عدم درک موضوع، از کنار آن با سکوت گذشتهاند، روشن کنم. البته، اینجانب، در این کتاب، ویرایشها و تجدید نظرهایی نیز در ترجمۀ سابق داشتهام.
در این کتاب، از چه شرحها و منابعی استفاده کردهاید؟
در نگارش این اثر، شرحهای مختلفِ فصوص همچون شرح تِلِمسانی و شرح جَندی و فُکوکِ قونوی و شرح عبدالرزاق کاشانی و شرح قیصری و شرح خواجه پارسا و شرح ابنتُرکه اصفهانی و شرح خصوص النعمِ مهائمی و شرح جامی و شرح جواهر النصوصِ نابلسی و تعلیقۀ عفیفی مورد استفاده قرار گرفته است. البته، نگارنده تحقیقات گستردهای برای نگارش این ترجمه و شرح انجام دادهام و در نگارش این اثر، به بیش از ۳۰۰ منبع، استناد کردهام. حتّی از پنج نسخۀ خطیِ فصوص نیز برای پی بردن به صحّت و سقم برخی واژها و عبارتهای متن عربی بهره جستهام زیرا تصحیح عفیفی از فصوص، با اینکه تصحیحِ بدی نیست اما دارای اشکالات متعددی است و بنده در پاورقی، به اختلاف نسخهها در مواردی که در ترجمه تاثیرگذار است اشاره کردهام و تحقیقات لازم را انجام دادهام.
لطفاً در مورد سبک نگارش این ترجمه و شرح، قدری توضیح دهید.
برای اینکه تعداد مجلّدات کتاب زیاد نشود از ترکیب دو شیوه برای نگارش ترجمه و شرح استفاده شده است. یعنی توضیح برخی از کلمات و عبارتها در داخل قلاب در متن قرار داده شده است تا از این طریق، هم رعایت امانتداری در ترجمه صورت بگیرد و هم ترجمه روانتر و روشنتر و قابلفهمتر شود. بقیۀ توضیحات و شرح در پاورقی است. این کتاب در دو مجلد که مجموعاً ۱۲۴۰ صفحه است با جلد سخت منتشر شده است و اگر از تلفیق این دو روش در شرح استفاده نمیشد، حجمِ کتاب از دو جلد، به چهارجلد میرسید.
متن عربیِ فصوص در این دورۀ دو جلدی گنجانده نشده است. علت آن چیست؟
اگر متن عربیِ فصوص در کتاب گنجانده میشد، یک مجلد به تعداد مجلدهای کتاب افزود میشد و قیمت کتاب خیلی بالاتر میرفت. از آنجا که همگان نیاز به متن عربیِ فصوص ندارند، تصمیم بر این شد که متن عربیِ فصوص با تحقیق و تصحیح جدید، در ماههای آینده، به صورت جداگانه، تقدیم به علاقهمندان شود.
در پایان، بفرمایید که فهمِ کتاب فصوص برای خوانندگانِ نسل جدید، چه فوایدی را در پی دارد؟
آثار محیالدین و دیدگاههای ژرف او و به ویژه کتاب فصوصالحکم، دریچههای تازهای را بر روی خوانندگان فهیم میگشاید و پاسخهای قانع کننده به پرسشهای نسل جدید، تنها با مبانی محیالدین، ممکن است. از این رو است که از چند دهۀ گذشته تا کنون، روز به روز، اقبال بیشتری به محیالدین و دیدگاههای او شده است.